تجارت گزینه های دودویی در افغانستان

آشنایی با منطق بازارهای مالی

سفارش گذار (maker) و سفارش بردار (taker)

به طور خلاصه، سفارش گذار به کسی گفته می شود که با قیمت مدنظر خود در بازار سفارش ثبت کرده و این سفارش در لیست سفارشات قابل معامله بازار حتی برای مدت کوتاهی قرار می گیرد. سفارش بردار به کسی گفته می شود که از سفارش های موجود در بازار انتخاب نموده و با آنها معامله می کند.

دلیل اهمیت سفارش گذاری

اما چرا این مفهوم در بازارهای مالی حائز اهمیت است؟ پاسخ ساده است. مادامی که فرهنگ سفارش گذاری در بازار حاکم باشد، رقابت قیمتی در بازار شکل می گیرد و کشف قیمت به شکل عادلانه تری اتفاق می افتد. همینطور مفهوم دیگری تحت عنوان شکاف قیمتی یا اسپرد (spread) نیز کاهش می یابد. شکاف قیمتی در حقیقت اختلاف بین قیمت بهترین سفارش خرید و فروش است. هر چقدر در یک بازار این شکاف قیمتی کمتر باشد، امکان نوسان گیری کوتاه مدت بیشتر خواهد بود. برای روشن شدن این مطلب مثالی خواهم زد:

فرض کنید بهترین سفارش فروش بیت کوین موجود در بازار، ۱۰۰ میلیون تومان و بهترین سفارش خرید در بازار ۹۵ میلیون تومان باشد. شما به عنوان یک تریدر، روند بازار را صعودی می بینید. بنابراین منطق حکم می کند که در همین لحظه بهترین سفارش فروش موجود در بازار را به دلیل نقد بودن، خریداری کنید. در همین لحظه که خرید کردید، ۵ میلیون تومان ضرر کردید! چرا؟ چون اگر به هر دلیل از جمله غلط درآمدن پیش بینی شما از روند بازار تصمیم به فروش بیت کوین خود بگیرید، بهترین سفارش موجود در بازار که می تواند شما را دوباره به پول نقد برساند، ۹۵ میلیون تومان است. حتی اگر رشد پیش بینی شده نیز اتفاق بیفتد با فرض حفظ همین شکاف قیمتی، بیت کوین باید حداقل ۵ میلیون تومان رشد کند تا شما تازه به نقطه سر به سر برسید!

پس حتماً شما نیز، با من هم عقیده اید که یکی از نکات مثبت یک بازار که می تواند برای تریدر حیاتی باشد، شکاف قیمتی است. در صورتی که فرهنگ سفارش گذاری در بازار شکل بگیرد، معامله کنندگان در بازار، مجبورند برای اینکه معامله مدنظر خود را به انجام برسانند با هم رقابت قیمتی داشته باشند و این موجب کاهش قیمت فروش و افزایش قیمت خرید خواهد شد تا جایی که این شکاف قیمتی به رقم کوچکی برسد.

اگر همه سفارش گذار شوند پس چطور معامله انجام می شود؟

توجه داشته باشید، سفارش گذاری حتی با وجود تخفیف در کارمزد همواره مطلوب نیست. فرض کنید در حال حاضر پیش بینی شما، از ریزش یا رشد شدید بازار در کندل بعدی تایم فریم یک ساعته حکایت می کند. در صورتی که درصد موفقیت این پیش بینی برای شما زیاد به نظر برسد، قطعاً خرید یا فروش به لحظه یا به عبارتی، سفارش برداری سود بسیار بیشتری به نسبت کارمزدی که پرداخت می کنید عاید شما خواهد نمود. لذا مراقب دام طمع استفاده از تخفیف کارمزد در شرایطی که تحلیل درستی از بازار دارید، باشید چرا که ممکن است، صرف سفارش گذاری، هیچ گاه نقطه ورود یا خروج مدنظر شما حاصل نشود و از بازار جا بمانید.

چه تفاوت‌هایی میان سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک وجود دارد؟

ریسک فعالیت در بایننس

ریسک در تمام جنبه‌های زندگی انسان وجود دارد و عموما محاسبه آن، به دلیل تاثیر گرفتن از عوامل مختلف، کار آسانی نیست. برای سرمایه‌گذاران در بازار رمز ارزها شناخت ریسک و محاسبه آن مهارت بسیار مهمی است. در این مقاله درباره Risk و تفاوت میان سرمایه گذاری کم ریسک و سرمایه‌گذاری پر ریسک صحبت خواهیم کرد. با ما همراه باشید.

سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک چیست؟

سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک

قبل از پرداختن به تفاوت‌های سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک ، باید ابتدا با مفهوم Risk آشنا شویم. در نگاهی کلی، ریسک به معنی احتمال از دست دادن سرمایه است. تا اینجا هیچ بحثی در میان نیست؛ تقریبا همه ما می‌پذیریم که احتمال از دست دادن سرمایه وجود دارد. بحث اصلی بر سر نحوه اندازه‌گیری و میزان آن است.

مفهوم ریوارد یا بازده (وجه مثبت آن) نیز همواره در کنار ریسک به کار می‌رود. Reward به معنی احتمال کسب سود است. بازده و خطر یا ریسک همواره در کنار هم بوده و تقریبا نمی‌توان شرایطی را در نظر گرفت که احتمال یکی از این دو صفر باشد. درصد احتمال وقوع هر یک از این دو متفاوت است و تمام کاری که ما انجام می‌دهیم، محاسبه و مقایسه این دو است.

سرمایه گذاری پر ریسک به سرمایه گذاری گفته می‌شود که نسبت ریسک به ریوارد آن “بالا” است و در مقابل، سرمایه گذاری کم ریسک یا کم خطر، به حالتی گفته می‌شود که میزان ریسک و بازده آن “پایین” است. کلمه “بالا” و “پایین”، مفاهیم نسبی بوده و تعریف ثابتی برای آن وجود ندارد.

اکنون که نسبت به دو کلمه ریسک و ریوارد شناخت پیدا کردیم، می‌توانیم کمی دقیق‌تر در مورد آنها و کاربردشان در سرمایه گذاری صحبت کنیم. اما همین ابتدا یک برداشت غلط از سرمایه‌گذاری را مطرح می‌کنیم: بسیاری از سرمایه‌گذاران مبتدی تصور می‌کنند که به صورت کمی و عددی می‌توانند میزان ریسک سرمایه‌گذاری خود را محاسبه کنند؛ اما در واقعیت اینطور نیست. محاسبه دقیق Risk امکان‌پذیر نیست. حتی روش یکسانی که مورد قبول همه باشد نیز برای محاسبه آن وجود ندارد.

در جوامع آکادمیک، بسیاری از صاحب‌نظران نوسانات بازار را ابزاری برای محاسبه خطر معرفی می‌کنند. با این تعریف، کمی از سردرگمی بیرون می‌آییم. مقدار نوسانات بازار برای همه ما قابل فهم است و به راحتی می‌توانیم آن را اندازه‌گیری کنیم. برای مثال، نوسان بیت کوین به این معناست که قیمت آن در یک روز چقدر تغییر می‌کند.

سرمایه‌گذاری پر خطر یا High-Risk به آن دسته از سرمایه گذاری‌هایی گفته می‌شود که درصد از دست دادن سرمایه در آن بالاست. مطابق تعریفی که در بالا اشاره شد، نوسان قیمت بیت کوین در یک روز بسیار بالاتر از نوسان قیمت طلا است؛ پس سرمایه‌گذاری در بیت کوین پر ریسک، و سرمایه گذاری در طلا، یک سرمایه‌گذاری کم خطر است.

حال بیایید بیت کوین را با دوج کوین مقایسه کنیم. نوسانات قیمت Dogecoin در یک روز، بسیار بالاتر از نوسانات روزانه بیتکوین است. پس ‌BTC در مقایسه با DOGE یک سرمایه‌گذاری کم ریسک به حساب می‌آید. پس محاسبه سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک کاملا نسبی است. میزان سود و زیان در این نوع سرمایه گذاری‌ها بالاست؛ سرمایه‌گذاری کم خطر، دقیقا مفهومی مخالف آنچه در بالا گفتیم دارد. در این حالت، احتمال از دست دادن سرمایه کم است. به همین میزان، پتانسیل سود نیز پایین است. مثال می‌زنیم:

قیمت هر اونس طلای جهانی در ابتدای سال ۲۰۲۰ میلادی معادل ۱۵۰۰ دلار و قیمت آن در انتهای سال ۲۰۲۰، معادل ۱۹۰۰ دلار بوده است؛ پس بازده آن در یک سال ۲۶ درصد بوده است. اکنون قیمت Bitcoin در همین سال را محاسبه می‌کنیم؛ قیمت بیت کوین در ابتدای سال ۲۰۲۰ معادل ۷۲۰۰ دلار و در انتهای سال معادل ۲۹۰۰۰ دلار بوده، که بازدهی آن در این سال ۳۰۰ درصد بوده است. این مثال نشان می‌دهد که با سرمایه گذاری در بازار طلا یک سرمایه گذاری کم ریسک در مقایسه با بازار بیتکوین بوده است. اما برای نمایش تفاوت میان سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک تعاریف دیگری وجود دارد که در ادامه از نگاهی دیگر آن را بررسی خواهیم کرد.

پرتفولیو یا سبد سرمایه گذاری

سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک

فارغ از بحث تغییرات قیمتی یک دارایی در بازه زمانی معین، داشتن یا نداشتن سبد سرمایه‌گذاری نیز میزان ریسک یک سرمایه‌گذار را تعیین می‌کند. حتما مثال سنتی که تمام تخم‌مرغ‌های خود را در یک سبد قرار ندهید را شنیده‌اید؛ این مثال نماینده یک ایده و تفکر سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی است.

کلید واژه این ایده، ایجاد تنوع در سرمایه‌گذاری است. یکی از بهترین راه‌ها برای کاهش ریسک سرمایه‌گذاری، حضور در بازارها و خرید دارایی‌های متنوع است؛ بازار سهام، بازار طلا، بازار اوراق قرضه، بازار ملک، بازار رمز ارزها، بازار فارکس از جمله بازارهای شناخته شده برای سرمایه‌گذاری هستند. در این ایده، شما باید تمام دارایی خود را میان این بازارها توزیع کرده و در همه یا بخشی از آنها سرمایه‌گذاری کنید.

همانطور که در مثال بالا، تفاوت میان بازار طلا و بیت کوین را نشان دادیم، اگر شما در هر دوی این بازارها فعالیت داشته باشید، در سبد سرمایه گذاری شما هم دارایی پر ریسک حضور دارد (بیتکوین) و هم طلا به عنوان سرمایه گذاری کم ریسک. در این صورت، شما به صورت کلی ریسک سرمایه‌گذاری‌های خود را با ایجاد این سبد، تعدیل خواهید کرد.

عموما سرمایه‌گذاران حرفه‌ای و موفق، ترجیح می‌دهند به جای آن که تمام سرمایه خود را در یک بازار درگیر کنند، با سرمایه‌گذاری در چند بازار، تنوع ایجاد کرده تا از مزایا و پتانسیل‌های تمام بازارها استفاده کنند. در بخش بعدی، نگاهی دیگر به ریسک سرمایه‌گذاری را معرفی خواهیم کرد.

ریسک سرمایه‌گذاری در بازار رمز ارزها

سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک چیست؟

به بازار ارزهای دیجیتال باز می‌گردیم. می‌خواهیم بدانیم در این بازار تفاوت میان سرمایه‌گذاری پر ریسک و کم ریسک چیست؟ در این بازار ارزهای دیجیتال بسیاری حضور دارند که هر یک به دنبال پیاده‌سازی ایده‌های خود هستند و طرفداران و جامعه توسعه‌دهندگان خود را دارند. در راس این بازار رمز ارز Bitcoin را داریم که تقریبا تمام دنیا از طریق این ارز رمزنگاری شده با این بازار آشنا شده‌اند.

این بازار را از جنبه‌های مختلف می‌توان دسته‌بندی کرد؛ رمز ارزهایی که شبکه بلاکچین خاص خود را دارند، کریپتوهایی که بر روی یک شبکه بلاک چین راه‌اندازی شده‌اند، رمز ارزهایی که در حوزه بازی و گیمینگ فعالیت دارند، ارزهای دیجیتالی که در حوزه امور مالی جای گرفته‌اند، ارزهای دیجیتالی که بستری برای پرداخت مالی الکترونیک هستند و غیره. فردی که قصد سرمایه گذاری در این بازار را دارد، حوزه‌های مختلفی را در پیش روی خود می‌بیند. به طور حتم ریسک سرمایه‌گذاری روی BTC با سرمایه گذاری روی یک پروژه جدید دیفای یکسان نیست؛ هر چند هر دوی آنها در بازار ارزهای دیجیتال حضور دارند. با ذکر این مثال قصد داریم تا نگاهی دیگر به سرمایه‌گذاری پر ریسک و کم ریسک را معرفی کنیم.

سرمایه‌گذاری در بازار رمز ارزها به دلیل ماهیت آن، یک سرمایه‌گذاری پر ریسک به حساب می‌آید. اما درون این بازار پر خطر، سرمایه گذاری بر روی بیت کوین در مقایسه با سرمایه‌گذاری روی یک توکن دیفای، ریسک‌های متفاوتی دارند؛ بین این دو، بیت کوین یک سرمایه‌گذاری کم خطر و توکن Defi یک سرمایه گذاری پر خطر به حساب می‌آید.

همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، ریسک در سرمایه گذاری یک مفهوم نسبی است و برای تعیین آن باید بدانیم که چه دارایی‌هایی را با هم مقایسه می‌کنیم و از تفاوت میان آن دو اطلاع داشته باشیم. پس اگر قصد سرمایه‌گذاری در بازار کریپتوکارنسی‌ها را دارید، تفاوت میان دارایی‌های پر ریسک و کم ریسک را بدانید. منطقی نیست که تمام دارایی خود را بر روی دارایی‌های پر خطر سرمایه‌گذاری کنید.

در این مثال قصد داریم تا تغییرات قیمت BTC ،BNB و ETH را از ابتدای سال ۲۰۲۰ میلادی تا به امروز محاسبه کنیم.

در ابتدای سال ۲۰۲۰ میلادی، قیمت بیتکوین ۷۲۰۰ دلار، قیمت اتر ۱۳۰ دلار و قیمت بایننس کوین معادل ۱۴ دلار بوده و اکنون قیمت آنها به ترتیب، ۵۶۰۰۰، ۲۲۰۰ دلار و ۵۳۰ دلار است (در زمان نگارش مقاله). بازدهی آنها به ترتیب ۶۸۰ درصد، ۱۵۰۰ درصد و ۳۵۰۰ درصد بوده است.

همانطور که ملاحظه می‌کنید، قیمت Bitcoin تقریبا ۷ برابر، اتریوم ۱۵ برابر و بایننس کوین ۳۵ برابر شده است. فارغ از مقدار بازدهی، بیتکوین یک ارز شناخته شده‌تر بوده و ریسک سرمایه‌گذاری در آن (در مقایسه با سایر رمز ارزها) کمتر است، اتریوم پروژه‌ای به مراتب بزرگ‌تر و قوی‌تر از بایننس بوده و ریسک آن کمی بیشتر از BTC و کمتر از BNB است و در انتها، بایننس کوین هر چند به صرافی بزرگ Binance وابسته است، اما به هر حال یک پروژه متمرکز در بازار غیرمتمرکزهاست و طبیعتا پر ریسک‌تر است؛ اما همانطور که می‌بینید، بازدهی این سه کوین با یکدیگر بسیار متفاوت است. هر چه سرمایه‌گذاری پر ریسک تر باشد، پتانسیل سود و ضرر آن بالاتر خواهد بود و هر چه سرمایه‌گذاری کم خطرتر باشد، میزان سود و زیان کاهش خواهد یافت.

این تصمیم شماست که با توجه با خلق و خو و میزان پذیرش ریسک خود، کدام دارایی را برای سرمایه گذاری انتخاب می‌کنید.

جمع بندی

در این مقاله سعی کردیم تا در مورد تفاوت سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک مثال‌هایی را ارائه دهیم. به طور کلی ایجاد سبد سرمایه‌گذاری متشکل از دارایی‌های مختلف در بازارهای مختلف، ایده بهتری برای یک سرمایه‌گذاری بلندمدت است و این کار همواره در بلندمدت سوددهی خوبی داشته است. بازار رمز ارزها به دلیل ماهیت آن، جزو بازارهای پر ریسک دسته بندی می‌شود؛ اما در همین بازار نیز می‌توان دارایی‌ها را بر اساس میزان ریسک به دسته پر خطر و کم خطر تقسیم کرد. همچنین میزان ریسک نیز کاملا نسبی است و به طور دقیق نمی‌توان آن را محاسبه کرد. تجربیات خود را در رابطه با متنوع سازی سبد و میزان سود و زیانی که در بازار کریپتو داشته‌اید، با ما در میان بگذارید.

آموزش کامل کار با اندیکاتور ATR در تحلیل تکنیکال

اندیکاتور ATR

نوسان قیمت در بازار ارزهای دیجیتال نسبت به سایر دارایی‌های مالی بیشتر است. بنابراین داشتن ابزاری که میزان تلاطم و نوسان بازار را اندازه بگیرد، می‌تواند برای معامله‌گران ارزهای دیجیتال اهمیت دوچندانی داشته باشد. اندیکاتور ATR علاوه بر اندازه‌گیری نوسان، برای تعیین نقاط ورود و خروج نیز به کار می‌رود. برای آشنایی با اندیکاتور میانگین محدوده واقعی (ATR) با ما در ادامه مقاله همراه باشید.

اندیکاتور ATR چیست؟

اندیکاتور میانگین محدوده واقعی (Average True Range) که به اختصار ATR نامیده می‌شود، ابزاری در تحلیل تکنیکال است که نخستین بار از طرف ولز وایلدر، تحلیلگر بزرگ بازارهای مالی، معرفی شد. اندیکاتور ATR با تجزیه محدودۀ کلی قیمتِ یک دارایی مالی، نوسان بازار را آشنایی با منطق بازارهای مالی در یک دورۀ زمانی اندازه‌‌گیری می‌کند.

 اندیکاتور ATR

اندیکاتور ATR در واقع میانگین اندیکاتور محدوده واقعی است. محدوده واقعی یا همان TR بزرگ‌ترین مقادیر موارد زیر است:

  • اختلاف میان بالاترین قیمت جاری و پایین‌ترین قیمت جاری
  • قدرمطلق تفاضل بالاترین قیمت جاری از قیمت پایانیِ قبلی
  • قدرمطلق تفاضل پایین‌ترین قیمت جاری از قیمت پایانیِ قبلی

ATR نیز میانگین متحرک عموماً 14روزه این محدوده‌های واقعی است.

فرمول اندیکاتور ATR

برای محاسبۀ اندیکاتور میانگین محدوده واقعی (ATR) ابتدا باید مقادیری از محدوده واقعی یک دارایی مالی، مثلاً یک ارز دیجیتال را بیابید. محدوده قیمتی یک دارایی مالی، به‌ آسانی با تفاضل بالاترین قیمت از پایین‌ترین قیمت به دست می‌آید. اما محدوده واقعی فراگیرتر است و بدین صورت محاسبه می‌شود:

 اندیکاتور ATR

نحوه محاسبه اندیکاتور ATR

معامله‌گران می‌توانند به منظور دستیابی به سیگنال‌های معاملاتی بیشتر، از دوره‌های زمانی کمتر از 14 روز هم استفاده کنند، اما استفاده از دوره زمانی طولانی‌تر، باعث می‌شود سیگنال‌های معاملاتی کمتری ایجاد شود.

 اندیکاتور ATR

به عنوان مثال، تریدری را در نظر بگیرید که می‌خواهد نوسان قیمت یک ارز دیجیتال را طی پنج روز معاملاتی، تحلیل کند. این تریدر می‌تواند اندیکاتور ATR را بر مبنای 5 روز، محاسبه کند. فرض کنید داده‌های قیمتی بر اساس زمان، از آخر به اول تنظیم شده باشند و تریدر باید ماکزیمم قدرمطلق تفاضل میان بالاترین قیمت جاری از پایین‌ترین قیمت جاری، قدر مطلق تفاضل بالاترین قیمت جاری از قیمت پایانی قبلی و قدر مطلق تفاضل پایین‌ترین قیمت جاری از قیمت پایانی قبلی را بیابد.

یعنی از این سه مقدار، هر کدام بیشتر بود را به عنوان محدوده واقعی (TR) همان روز انتخاب کند و برای 4 روز دیگر هم همین کار را تکرار کند. سرانجام برای رسیدن به اندیکاتور ATR باید از مقادیر TR میانگین بگیرد؛ یعنی تمام مقادیر را جمع و بر 5 که تعداد روزهای انتخابی است، تقسیم کند.

مفهوم اندیکاتور میانگین محدوده واقعی (ATR)

وایلدر، اندیکاتور ATR را در اصل برای کالاهای اساسی طراحی کرد، اما می‌توان آن را برای سهام، شاخص‌ها و سایر دارایی‌های مالی مانند ارزهای دیجیتال هم به کار برد. به بیان ساده، هر چه نوسان قیمت یک دارایی مالی شدیدتر باشد، مقدار اندیکاتور هم بیشتر است.

تحلیلگران تکنیکال می‌توانند برای تعیین نقاط ورود و خروج، از اندیکاتور ATR استفاده کنند. این اندیکاتور می‌تواند نوسان‌های روزانۀ قیمت یک دارایی را با دقت بیشتری اندازه بگیرد. اندیکاتور ATR، جهت قیمت را نشان نمی‌دهد، اما در عوض برای اندازه‌گیری نوسانات ناشی از گپ قیمت یا حرکات محدود به بالا و پایین، به کار می‌رود. محاسبه آن آسان است و تنها به داده‌های قیمتی نیاز است.

اندیکاتور ATR معمولاً به عنوان روش خروج از معامله به کار می‌رود؛ صرف‌نظر از اینکه ورود به معامله چگونه بوده است. تکنیک مشهوری به نام «لوستر خروج» (chandelier exit) وجود دارد که به دست چاک لبو (Chuck LeBeau) برای خروج از معامله طراحی شده است. لوستر خروج، یک سفارش حد ضرر خودکار (Trailing Stop) را زیر سطح بالاترین قیمتی که سهم شما از لحظه ورود به معامله به آن رسیده، قرار می‌دهد. فاصله میان بالاترین قیمت تا حد ضرر، چند برابرِ ATR تعیین می‌شود. به عنوان مثال، می‌توانیم سه برابر مقدار ATR را از بالاترین قیمت، کسر کنیم.

 اندیکاتور ATR

علاوه بر این، ATR می‌تواند به تریدر نشان دهد که حجم معاملاتش در بازارهای مشتقه، چه مقدار باشد. ATR همچنین می‌تواند در پوزیشن سایز (Position Size) هم به کار رود که به تمایل یک معامله‌گر، نسبت به پذیرش ریسک و همچنین نوسان بازار پایه برمی‌گردد.

چگونه از اندیکاتور ATR استفاده کنیم؟

فرض کنید اولین مقدار ATR پنج‌روزه 1.41 و دامنه واقعی (TR) ششمین روز، 1.09 باشد. مقدار ATR متوالی را می‌توان با ضرب مقدار قبلی ATR در تعداد روزها، منهای 1 و سپس افزودن محدوده واقعی دوره جاری، به دست آورد. در انتها باید مجموع را به تایم‌فریم انتخابی تقسیم کرد. برای مثال، دومین مقدار ATR را می‌توان به صورت زیر حساب کرد:

که حاصل عبارت فوق، 1.35 می‌شود.

 اندیکاتور ATR

هرچند که ATR در مورد جهت شکست قیمت چیزی به ما نمی‌گوید، اما اگر آن را به قیمت پایانی اضافه کنیم، مقداری به دست می‌آید که هر گاه در روز بعد قیمت از آن مقدار فراتر رفت، تریدر می‌تواند خرید کند. این مورد را می‌توانید در نمودار بالا، مشاهده کنید.

سیگنال‌های معاملاتی، به‌ ندرت رخ می‌دهند، اما معمولاً از نقاط شکست مقاومتی بااهمیتی پرده برمی‌دارند. منطق این سیگنال‌ها در اینجا است که هرگاه قیمت بیش از مقدار ATR در جایی بالاتر از سطحی که اکثراً بسته می‌شد، بسته شود، نشان از آن دارد که تغییری در نوسان قیمت رخ داده است. خرید استقراضی یا قرار گرفتن در موضع لانگ، یعنی شرط می‌بندیم که قیمت سهم صعودی خواهد بود.

 اندیکاتور ATR

محدودیت‌های اندیکاتور ATR

در استفاده از اندیکاتور ATR با دو محدودیت روبه‌رو هستیم. اول اینکه ATR اندازه‌ای ذهنی دارد؛ آشنایی با منطق بازارهای مالی یعنی عدد آن قابل تفسیر است. اندیکاتور ATR نمی‌تواند با قطعیت بگوید که روند، راه خود را عوض می‌کند یا نه. در واقع، مقدار ATR را باید با مقادیر قبلی آن مقایسه کنیم تا بتوانیم نسبت به قدرت و ضعف روند، گمانه‌زنی کنیم.

دوم آنکه این اندیکاتور صرفاً میزان نوسان را اندازه می‌گیرد و نسبت به جهت حرکت قیمت یک دارایی، اطلاعاتی به ما نمی‌دهد. این مورد می‌تواند برخی اوقات، مخصوصاً هنگامی که روند در حال تغییر جهت است، به سیگنال‌های درهم‌آمیخته‌ای منجر شود. به عنوان مثال، افزایش ناگهانی ATR به دنبال حرکت بزرگی برخلاف روند غالب، ممکن است باعث شود که تریدرها فکر کنند ATR روند قدیمی را تأیید کرده، حال آنکه ممکن است واقعاً ماجرا این نباشد.

سخن پایانی

اندیکاتور ATR یکی از ابزارهای تحلیل تکنیکال است که به اندازه‌گیری تغییرات قیمت یک دارایی مالی می‌پردازد و نوسان آن را مشخص می‌کند. این اندیکاتور، در واقع میانگین متحرک معمولاً 14روزه محدوده واقعی قیمت یک دارایی است. محدوده واقعی، در عمومی‌ترین حالت به اختلاف میان بالاترین و پایین‌ترین قیمت جاری گفته می‌شود. نحوه محاسبه این اندیکاتور آسان است و می‌توان با استفاده از آن، نقاط ورود و خروج را تعیین کرد. اگر مقدار ATR را به قیمت پایانی اضافه کنیم، در روز بعد هرگاه که قیمت از آن فراتر رفت، می‌توانیم خرید کنیم. البته این اندیکاتور محدودیت‌هایی هم دارد: اول اینکه اندازه‌ای که از نوسان به ما می‌دهد ذهنی است و نیاز به تفسیر دارد و دوم آنکه جهت تغییر قیمت را مشخص نمی‌کند.

آشنایی با منطق بازارهای مالی

دروس رشته منطق, بازار کار رشته منطق, دانشگاههای رشته منطق

آشنایی با بازار کار، دروس و ادامه تحصیل در رشته منطق

آشنایی با دروس ، بازار کار و آینده شغلی رشته سم شناسی

یک مهندس رشته کنترل چه کاری انجام می دهد؟

آشنایی با رشته روابط عمومی؛ رشته ای مفید و پر درآمد

دروس ، آینده شغلی و ادامه تحصیل در رشته پزشکی هسته ای

بازار کار، دروس و آینده شغلی رشته ژئوفیزیک

بازارکار، آینده شغلی و دروس رشته رسوب شناسی

رفع پُف و افتادگی پلک با لیزر توسط متخصص و جراح چشم

دوس داری با اعتماد به نفس بخندی و صحبت کنی؟

میخوای توام یه سایت داشته باشی که تو نتایج اول گوگل باشه؟

معرفی رشته مدیریت مالی و سوال هایی درباره رشته مدیریت مالی

درباره رشته مدیریت مالی, راهنمای انتخاب رشته

رشته مدیریت مالی در حال حاضر دارای آینده شغلی بسیار مناسبی می باشد

دانش مدیریت مالی بر این فرض قرار دارد كه هدف اصلی و شاخص مدنظر مدیریت حداكثر سازی ثروت صاحبان سهام است. این هدف یا ایده‌آل تنها از طریق مدیریت كارآمد جریان های نقدی كوتاه و بلندمدت شركت یا موسسه اقتصادی میسر است.

معرفی اولیه رشته مدیریت مالی
با توجه به روندجهانی شدن اقتصاد کشورها، متخصصان مالی کشور، بایستی با نظام‌های مالی جهانی و شیوه‌های سرمایه‌گذاری و ابزارهای مالی پیشرفته آشنایی داشته باشند تا کشور بتواند موقعیت مالی خود را در دنیای متلاطم امروز تثبیت کند. رشته مدیریت مالی در همین راستا ایجاد شده است.

در این رشته دانشجویان با تئوری‌های نوین مدیریت مالی و کاربرد آنها آشنا می‌شوند و در نهایت می‌توانند با ارائه راهکار‌هایی برای بسط و توسعه سرمایه‌گذاری، گام های مؤثری در حل مشکلات اقتصادی کشور بردارند. دانش آموختگان مدیریت مالی علاوه بر توانایی تجزیه و تحلیل و حضور فعال در بازارهای مالی می‌توانند. وضعیت مالی شرکت‌ها و مؤسسات را مورد ارزیابی قرار دهند و در اخذ تصمیمات مالی مؤثر در سازمان‌ها، نقش اساسی ایفا کنند.

دانش مدیریت مالی بر این فرض قرار دارد كه هدف اصلی و شاخص مدنظر مدیریت حداكثر سازی ثروت صاحبان سهام است. این هدف یا ایده‌آل تنها از طریق مدیریت كارآمد جریان های نقدی كوتاه و بلندمدت شركت یا موسسه اقتصادی میسر است.

برخی از كسانی كه در زمینهء اقتصاد و بازرگانی تجربهء كم‌تری دارند بر این باورند كه حداكثرسازی ثروت سهام‌داران كه به واسطه حداكثر كردن قیمت سهام میسر می‌شود ایده‌آل مطلوب و مناسب نیست و معتقدند كه شركت باید درصدد تامین هدف‌های عالی‌تر برآید، هدفی چون به حداكثر رساندن رفاه اجتماعی.

در نگاه اول چنین به نظر می‌رسد كه چنین هدفی انعكاس گر آهنگی دلنواز است، زیرا گروه‌های متعددی چون جامعه، دولت، عرضه‌كنندگان، مصرف‌كنندگان و مدیران ذی‌نفع در فعالیت‌های شركت هستند و ضرورت دارد در تعریف ایده‌آل، مدنظر شركت منافع این گروه‌ها نیز لحاظ شود، اما نگاه موشكافانه و كارشناسی به هدف و ایده آل دانش مدیریت مالی بیانگر منطق نهفته در ورای چنین هدفی است آشنایی با منطق بازارهای مالی كه همانا دربرگیرندهء تامین منافع تمامی گروه‌های ذی‌نفع در منافع شركت است.

از گروه‌های ذی‌نفع در فعالیت موسسهء اقتصادی می‌توان به مصرف‌كنندگان، كاركنان، دولت، مدیران و. اشاره كرد. به عنوان مثال حداكثر كردن قیمت سهام ایجاب كنندهء آن است كه شركت با افزودن بر كارآیی و با حداقل هزینه، كالاها و خدماتی با بالاترین كیفیت تولید و عرضه كـنـد كـه به معنی پاسخگویی به نیاز مصرف‌كنندگان در سطحی مطلوب است و حداكثر رفاه را برای مصرف‌كننده به ارمغان می آورد، در مورد منافع سایر گروه‌های ذی نفع نیز می‌توان با چنین منطقی استدلال كرد.

بنابر آنچه گفته شد حداكثرسازی ثروت سهام داران همسو با برآوردن منافع سایر گروه‌های ذی نفع است، ولی نكتهء حایز توجه آن است كه طراحی سازوكارهای كنترلی و هدایت‌گر ذی‌نفعان به حركت در سمت و سوی صحیح و برآورندهء منافع تمامی گروه‌ها از اهمیت خاصی برخوردار است، چه در غیر این صورت كشاكش و تضاد میان گروه‌های ذی‌نفع می‌تواند نقض‌كنندهء ایده‌آل سایر گروه‌ها باشد، به عنوان مثال بحث منافع مدیریت در مقابل منافع سهام‌داران كه طراحی سیستم های كنترلی كارآمد ضمن رفع مسالهء نمایندگی، هر دو گروه را به نحوی مطلوب منتفع خواهد كرد.

● چارچوب مدیریت مالی
مبنای ایجاد ارزش كه هدف نهایی فعالیت یك موسسهء اقتصادی و دانش مدیریت مالی است بر این اصل ساده قرار دارد: «امیدواری به این‌كه پولی كه از شركت یا موسسهء اقتصادی عایدتان خواهد شد بیش از پولی باشد كه به آن وارد می‌كنید.» بر این اساس مدیر مالی به دنبال آن است كه با مدیریت كارآمد جریانات نقدی كوتاه و بلندمدت، وجوه نقد افزون‌تری ایجاد كند. برای ایجاد ارزش و مدیریت وجوه نقد در مفهوم وسیع آن مدیر مالی سه تصمیم‌گیری اساسی پیش رو دارد:

۱) شرکت چه سیاست های سرمایه گذاری بلندمدتی را باید اتخاذ كند؟
۲) وجوه نقد مورد نیاز برای سرمایه‌گذاری های مدنظر چگونه تامین شود؟
۳) شركت به منظور برآوردن تعهدات كوتاه مدت خود به چه میزان وجه نقد نیاز دارد؟

مدیر مالی شركت به طور مداوم با تصمیماتی در این سه حوزه مواجه است و به دنبال دستیابی به تركیبی از سیاست ها و تصمیم گیری ها به منظور هدایت صحیح موسسه در این سه حوزه است كه نهایتا هدف ایجاد ارزش و حداكثرسازی ثروت را برآورده كند.

چنانچه تركیب سمت راست و چپ ترازنامه را به عنوان نمایی از وضعیت مالی موسسه در هر لحظه مدنظر قرار دهیم با استناد بدان می‌توان استدلال درستی در باب چرایی این‌كه مدیر مالی به دنبال پاسخگویی به سه سوال اساسی فوق است ارایه كرد.

۱) سوال اول در ارتباط با انتخاب نوع سرمایه‌گذاری‌ها و تحت تملك درآوردن دارایی‌های ثابت است. البته نوع و تركیب دارایی‌ها متاثر از نوع صنعتی است كه شركت در آن صنعت فعالیت می‌كند. به فرآیند به كارگیری و مدیریت دارایی‌های بلندمدت شركت بودجه‌بندی سرمایه‌ای گفته می‌شود. تـصمیـم بـه انجام یا عدم انجام یك سرمایه‌گذاری و به كارگیری دارایی یك تصمیم بودجه‌بندی سرمایه‌ای است كه در برگیرندهء جریانات نقدی ورودی و خروجی از شركت است.


۲) سوال دوم به نحوه و چگونگی تامین مالی برای مخارج سرمایه‌ای می‌پردازد كه در ارتباط با سمت چپ ترازنامه است، این حوزه دربرگیرنده مدیریت ساختار سرمایه است.


۳) سوال سوم در زمینهء مدیریت دارایی‌ها و تعهدات جاری است (قسمت بالایی ترازنامه در سمت راست و چپ.) بین حجم و زمان تحقق جریانات نقدی ورودی و خروجی از شركت عدم تطابق وجود دارد، علاوه بر این در مورد حجم و زمان تحقق جریانات نقدی عدم اطمینان وجود دارد كه مبین بخشی از مشغله‌های مدیر مالی در مدیریت كارآمد وجوه نقد (كوتاه مدت) است. این حوزه در ارتباط با مدیریت سرمایه در گردش است.

● سنگ بناهای تحول در دانش مدیریت مالی
پس از جنگ دوم جهانی و با آغاز دههء ۵۰ میلادی، روش‌های تحلیلی و فنونی كه خاص اقتصاددانان بود برای حل مشكلات و پاسخگویی موثر به سوالات مطروحه در حوزهء مدیریت مالی وارد این حوزه شد و مسیری برای شكل‌گیری پایه‌ای علمی در تحلیل تصمیمات مربوط به خط‌مشی مالی شركت‌ها فراهم آورد. در ذیل به تحول نظریه‌های اقتصاد مالی كه طی این سال‌ها تحقق یافته و سنگ بنای مدیریت مالی نوین است اشاره شده است:


▪ نظریه بازارهای كارا:
تحلیل رفتار تعادلی تغییر قیمت‌ها در طول زمان در بازارهای سفته بازانه.


▪ نظریهء بدره:
تحلیل چگونگی گزینش بهینه اوراق بهادار برای مجموعهء بدره اوراق بهادار یك موسسه.


▪ نظریهء قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای:
تحلیل متغیرهای تعیین قیمت دارایی ها در شرایط نداشتن اطمینان.


▪ نظریهء قیمت‌گذاری اختیار معامله:
تحلیل متغیرهای تعیین‌كنندهء قیمت مطالبات احتمالی از قبیل اختیار خرید سهام و اوراق قرضه شركت‌ها.


▪ نظریهء نمایندگی:
تحلیل نحوهء كنترل تضاد منافع و انگیزه‌های روابط قراردادی.

اقتصاد مالی از مرحلهء گزاره‌های بی ارتباط به مرحله ای تكامل یافته رسیده است. در حال حاضر نظریهء مالی و شواهد موجود به اندازه‌ای غنی است كه می‌تواند تحلیل ملموسی از بسیاری از مشكلات جزء به جزء مالی به عمل آورد و انتظار بر این است كه مرزهای دانش امور مالی شركت‌ها برای حل تمامی مشكلات مبتلا به مدیران مالی هرچه بیشتر گسترش یابد.

فرصت های شغلی رشته مدیریت مالی
آینده ی شغلی رشته مدیریت مالی:
فارغ التحصیلان این رشته با تسلط به مباحث تئوری مدیریت مالی در حوزه های مختلفی همچون سرمایه گذاری و بانکداری و بیمه و مدیریت ریسک و مهندسی مالی (ارایه روشهای نوین مالی) تامین مالی و اعتباری و . می تواند در پستهای مرتبط سازمانی ازجمله معاونت مالی (در مفهوم جدید آن ) و معاونت سرمایه گذاری و تامین مالی اعتبارات مالی در بانکها و ارزیابی اقتصادی پروژه ها و شرکتهای سرمایه گذاری و بورس اوراق بهادار و غیره مشغول بکار شوند. این رشته در حال حاضر دارای آینده شغلی بسیار مناسبی می باشد. امکان ادامه تحصیل در این رشته تا مقطع دکترا وجود دارد.

پاسخ به سوال های متداول کاربران درباره رشته مدیریت مالی

موضوع: تفاوت بازار کار مدیریت مالی و حسابداری
بازار کار رشته حسابداری با مدیریت مالی چه تفاوتی دارد؟
بازار کار عمده رشته حسابداری همانطور که از اسم آن پیداست، استخدام به عنوان حسابدار شرکتها، اشخاص و سازمان ها می باشد. اما در مورد مدیریت مالی قضیه متفاوت است. بازار کار یک فارغ التحصیل کاربلد مدیریت مالی، بخش سرمایه گذاری شرکتها خواهد بود.

شناخت بازارهای سرمایه، شناخت هیجانات بازار، آشنایی با تامین کننده ها و . همگی می تواند شروع یک کسب و کار پر رونق را برای یک دانش آموخته پر انرژی رقم بزند. البته این به این معنی نیست که فارغ التحصیلان حسابداری وارد بازار سرمایه نمی شوند، بلکه بسیاری از آنها در این بازار خصوصا در بخش تحلیل بنیادی سهام، بسیار موفق هستند، اما هدف رشته ها تقریبا همان موارد بالا است. به طور کلی ثابت شده است درآمد و کار بر مبنای تخصص شکل می گیرد نه رشته تحصیلی.

موضوع: تفاوت بازار کار مدیریت مالی و بازرگانی گرایش مالی
بین بازرگانی گرایش مالی و مدیریت مالی از لحاظ بازار کار چه تفاوتی وجود دارد؟
محتوای دو رشته شباهت زیادی با هم دارند، بنابراین ساده نیست که بگوییم یکی بر دیگری برتری دارد. اما آنچه می توان قضاوت کرد این است که مدیریت مالی بطور تخصصی تری (البته نه در حد حسابداری) به مسائل مالی و سرمایه گذاری می پردازد.

در حالیکه توجه اصلی گرایش مالی، زیر شاخه مدیریت بازرگانی، ابتدا رویه های کسب و کار و سپس توجه به مقوله مالی در این حیطه می باشد، بنابراین اگر تفاوتی هست در همین حد است و تفاوت اصلی بین میزان استفاده و کاربرد دانش در عمل است. لذا کسانی شغل مناسبی پیدا می کنند که به مسائل مالی موجود در بازار کسب و کار اشراف دارند، نه لزوما رشته و یا گرایش خاصی را گذرانده اند.

فرق بین مدیریت بازرگانی گرایش مالی با مدیریت اجرایی گرایش مالی چیست؟
تفاوت ظاهری در اهداف هر دو رشته دیده می شود، جایی که مدیریت بازرگانی گرایش مالی، هدفش، تربیت افراد دانش آموخته، با توانایی اداره امور مالی، خصوصا در یک واحد تجاری و بازرگانی است و مدیریت اجرایی هم هدفی برای تربیت اداره کنندگان بخش های مالی سازمان ها، اما بطور کاربردی تری دارد، بنابراین شباهت بسیار است اما تفاوت زمانی وجود دارد که در عمل، مدیریت اجرایی آموزش های عملی را در دستور کار داشته باشد (یا فقط افرادی که سابقه کار دارند را آموزش دهد) و بازرگانی نیز، تمرکزش بر ارائه دید سوداگری در فرد باشد. اما در خصوص آنچه در عمل رخ می دهد.

استراتژی معاملاتی چیست؟ نحوه انتخاب یک استراتژی موفق

استراتژی معاملاتی موفق

تبدیل‌ شدن به یک معامله‌گر موفق هدف همه سرمایه‌گذاران در بازار سرمایه است. این که پول شما از طریق سرمایه‌گذاری‌هایی که انجام می‌دهید موجب کسب درآمد شود، بسیار جذاب است اما بازار بورس مانند هر نوع سرمایه‌گذاری دیگر همان‌طور که از ظرفیت رشد و کسب سود برخوردار است؛ احتمال شکست نیز در آن وجود دارد و می‌تواند ضررهای سنگینی را در پی داشته باشد. راهکارهای مختلفی برای کنترل ریسک و ضرر و همچنین افزایش سودآوری در بازار بورس وجود دارد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به داشتن استراتژی معاملاتی اشاره کرد. در این مقاله سعی بر آن است که بگوییم چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق ایجاد کنیم؟

در ادامه عناوین زیر را بررسی خواهیم کرد:

استراتژی معاملاتی چیست؟

استراتژی در لغت به معنای تعیین هدف و راهبری است. در بازار بورس و بازارهای مالی دیگر، سرمایه‌گذاران نیاز به استراتژی مالی دارند. اما منظور از استراتژی معاملاتی آشنایی با منطق بازارهای مالی چیست؟ منظور از این اصطلاح این است که سرمایه‌گذاران باید بدانند سرمایه خود را در کجا، چه وقت و به چه میزانی هزینه کنند تا بازدهی مثبتی نصیب‌شان شود. تعیین استراتژی به آسانی تعریف معنای آن نیست. سرمایه‌گذار باید بازار را بشناسد، از اوضاع اقتصادی کشور با خبر باشد، بتواند آینده را پیشبینی کند و در نهایت بهترین تصمیم را بگیرد. برای تعیین استراتژی معاملاتی، معمولا از روش‌های تکنیکال یا بنیادی یا ترکیبی از هر دو استفاده می‌شود. با استفاده از این روش‌ها سرمایه‌گذار می‌تواند روند بازار را تشخیص دهد و در مورد زمان مناسب ورود و خروج، حجم سرمایه، افق زمانی، انتخاب صنایع و شرکت‌ها و … تصمیم بگیرد.

بهترین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر

همانطور که توضیح داده شد، به ازای هر معامله‌گر، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. به عبارت دیگر تعیین استراتژی معاملاتی، به میزان سرمایه، ریسک‌پذیری معامله‌گر، اتفاقات بازار و … بستگی دارد. بهترین استراتژی معاملاتی، شخصی‌ترین استراتژی معاملاتی است. یعنی برنامه‌ای که برای شخص معامله‌گر تبیین شده باشد. از طرف دیگر داشتن افق زمانی، شناخت ریسک‌های بازار، انتخاب زمان ورود و خروج به سهام، متنوع‌سازی سبد سرمایه‌گذاری، خرید صندوق‌های سرمایه‌گذاری و … از جمله مواردی است که در تبیین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد.

چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق طراحی کنیم؟

یک معامله‌گر حرفه‌ای برای تغییرات و رفتارهای بازار، برنامه مشخص و از پیش تعیین‌شده‌ای دارد و هر رفتار غیر قابل ‌پیش‌بینی آن را مدیریت می‌کند. به زبان ساده می‌توان گفت استراتژی‌های معاملاتی مجموعه قوانینی هستند که بر روش کلی معامله‌گر در هنگام معامله در بازارهای مالی نظارت دارد و معامله‌گر از طریق آن به خرید و فروش سهام می‌پردازد.

یک معامله‌گر تنها با داشتن استراتژی معاملاتی قادر به حفظ سرمایه خود خواهد بود. در غیر این صورت ممکن است به دلیل هیجانی بودن جو بازار، کل سرمایه خود را از دست دهد. بنابراین داشتن یک استراتژی مدون و مکتوب به تمام فعالیت‌های معامله‌گر نظم می‌دهد. این مهم از تأثیر هر عامل منفی بر روحیه سرمایه‌گذار جلوگیری کرده و به او کمک می‌کند تا با اتکا به استراتژی شخصی خود به معامله بپردازد و دچار احساساتی چون آشنایی با منطق بازارهای مالی ترس، طمع، خشم و… نشود.

نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران

بارها گفته شده که بازار بورس بازار پرریسکی است. به این معنی که ممکن است نه تنها سرمایه شما آورده مثبتی نداشته باشد، بلکه اصل ان هم مورد تهدید واقع شود. معامله‌گرانی می‌توانند در بازار پرنوسان امروز از سرمایه خود محافظت کرده و در قدم بعدی سود کسب کننده که استراتژی معاملاتی داشته باشند. نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران این است که باعث می‌شود با شناخت همه جوانب، بهترین تصمیم را بگیرند و در مسیری قدم بردارند که مناسب آن‌ها است. بدون استراتژی معاملاتی مناسب، نمی‌توان در بازار بورس به موفقیت دست یافت و این موفقیت را حفظ کرد. حتی در مواردی، امکان از بین رفتن اصل سرمایه نیز وجود دارد. بنابراین سرمایه‌گذاران باید دانش و مهارت لازم برای تعیین استراتژی را به دست آورند یا از روش‌های سرمایه‌گذاری غیر مستقیم استفاده کنند.

انواع استراتژی‌های معاملاتی

استراتژی‌های معاملاتی بسیار زیاد هستند و تنوع بالایی دارد به طوری که می‌توان ادعا کرد که به ازای هر شخص فعال در بازار سرمایه، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. چرا که اساسا استراتژی معاملاتی سلیقه‌ای است و بر مبنای تشخیص هر سرمایه‌گذار طراحی می‌شود.

اما به صورت کلی برای استراتژی معاملاتی می‌توان دو روش تحلیلی در نظر گرفت که این دو روش شامل تحلیل تکنیکال یا نموداری و تحلیل فاندمنتال یا بنیادی می‌شوند. البته هیچ کدام از استراتژی‌های معاملاتی در بازار سرمایه بر دیگری ارجحیت ندارند و در اصل ترکیب این دو استراتژی است که می‌تواند به کسب سود و موفقیت در معامله منتهی شود. در زیر چهار مورد از رایج‌ترین استراتژی‌های معاملاتی که بر اساس نمودارهای تکنیکال صورت می‌گیرد را شرح داده‌ایم.

  1. معاملات روزانه: در معاملات روزانه، موقعیت‌های خرید در همان روز بسته می‌شوند. معمولا این نوع استراتژی معاملاتی توسط تریدرهای حرفه‌ای یا بازارسازان انجام می‌شود.
  2. معاملات موقعیت: در معاملات موقعیت از نمودارهای بلندمدت (روزانه تا ماهانه) و ترکیب آن‌ها با روش‌های دیگر برای تعیین روند فعلی بازار استفاده می‌شود.
  3. معاملات نوسانات: معمولا با شکسته شدن روند، معامله‌گران نوسان‌گیر وارد بازی می‌شوند و با شروع نوسان قیمت، خرید یا فروش می‌کنند.
  4. معاملات اسکالپینگ: اسکالپ آشنایی با منطق بازارهای مالی تریدینگ یا اسکالپینگ یکی از استراتژی‌هایی معاملاتی زود بازده است و تریدرهای فعال از این روش استفاده می‌کنند. در این استراتژی اختلاف کارمزدهای خرید و فروش شناسایی و بررسی می‌شوند.

در چیدن استراتژی بر اساس تحلیل فندامنتال نیز چند اصل اساسی باید در نظر گرفته شود که عبارتند از: صورت مالی، ترازنامه، صورت درآمد، گزارش گردش پول نقد. گفتنی است که این اطلاعات را در رابطه با شرکت مورد نظر خود می‌توانید در سایت کدال مشاهده کنید.

مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق

مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق به ‌صورت زیر است:

۱/ ایجاد یک چارچوب ذهنی حرفه‌ای

تفاوت میان سرمایه‌گذاران موفق با سایرین علاوه بر آموزش سرمایه گذاری در بورس و استفاده از تحلیل و … خارج از فضای بازار دقیقاً در ذهن سرمایه‌گذار است. برای موفقیت در معامله‌گری در هر بازاری باید بتوان عواطف و احساسات (ترس، طمع، غرور، خشم و…) خود را شناخت. عقایدی که بر نحوه معاملات ما تأثیر می‌گذارند را شناسایی کرد و با اصلاح آن، یک چارچوب ذهنی حرفه‌ای ساخت. به‌ کارگیری عوامل روان‌ شناختی می‌تواند کمک مؤثری در اتخاذ نوع استراتژی معاملاتی داشته باشد.

۲/ انتخاب سبک معاملاتی بر اساس چارچوب زمانی

یکی از مراحل تدوین استراتژی معاملاتی، انتخاب بازه زمانی مناسب است. بازه زمانی مورد نظر سرمایه‌گذار برای سرمایه‌گذاری منجر به ایجاد انواع مختلفی از سبک‌های معاملاتی می‌شود. برخی از سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند در بازه‌های زمانی کوتاه ‌مدت، برخی بازه زمانی میان ‌مدت و برخی در بازه زمانی بلند مدت فعالیت کنند. بنابراین می‌بایست سرمایه‌گذاران با تسلط بر عواطف و احساسات خود، به اتخاذ سبک معاملاتی خاص بپردازند. به ‌عنوان ‌مثال اگر معامله در بازار بورس به ‌عنوان شغل دوم یک فرد است، قطعاً نمی‌تواند چارت را دائم بررسی کند. در این صورت بهتر است استراتژی خود را در بازه های زمانی بزرگ‌تر تعیین کند. از آنجایی ‌که یک استراتژی در دو بازه زمانی نتایج متفاوتی خواهد داشت، اهمیت بازه زمانی و انتخاب سبک معاملاتی برای سرمایه‌گذاران مشخص‌تر می‌شود.

۳/ توانایی یافتن شاخص‌های مناسب جهت شناسایی یک روند

توانایی تشخیص معیارهای شروع یک روند نزولی یا صعودی معمولاً دشوار است و سرمایه‌گذاران تنها با به‌ کارگیری ابزاری نظیر تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال قادر به انجام آن هستند. لذا با کسب مهارت در این زمینه می‌توان تشکیل و شروع روند در بازار را تشخیص داد. به‌ عنوان ‌مثال در تحلیل تکنیکال برای شروع روند صعودی، سقف‌ها بالاتر و کف‌ها بالاتر و در روند نزولی سقف‌ها پایین‌تر و کف‌ها پایین‌تر می‌شود.

به ‌طور کلی دیدگاه سرمایه‌گذاران مبنی بر این‌ که یک روند غالب در بازار وجود دارد، موجب ایجاد نظم در معاملات شده و همین امر منجر به شکل‌گیری معاملات موفق‌تری در بازار می‌شود. مشخص بودن حداقل دو نکته روند کلی بازار و صعودی و نزولی بودن آن.

۴/ بررسی نقاط ورود و خروج یک سهم

تعیین نقطه ورود و خروج مناسب از سهم (زمان مناسب خرید و فروش سهم) در سودآوری معاملات بسیار مؤثر است. برای تعیین قیمت خرید و فروش یک سهم، داشتن برنامه یا استراتژی معاملاتی ضروری است. هر چقدر هم که یک سهم ارزنده باشد، ورود و خروج از سهم باید بر اساس استراتژی معاملاتی تعیین شود، قیمت مناسب آن بررسی شده و سپس برای ورود یا خروج آن تصمیم گرفت. به‌ عنوان‌ مثال یک تحلیل‌گر تکنیکالی را در نظر بگیرید که بر اساس حرکت قیمت سهم در یک کانال صعودی اقدام به خرید و فروش می‌کند. این تحلیل‌گر زمانی که قیمت سهم به کف کانال یا همان سطح حمایتی سهم برخورد کند، سهم را می‌خرد.

به نظر می‌رسد تعیین یک نقطه مناسب برای خرید سهم نباید صرفاً با تحلیل تکنیکال صورت بگیرد و در کنار آن باید روند حرکتی سهم و رفتار خریداران و فروشندگان نیز در نظر گرفته شود تا تأییدی برای خرید صحیح سهم باشد. هم‌چنین برای تعیین قیمت فروش هم می‌توان از مقاومت‌های استاتیک و داینامیک در بازار استفاده کرد. یعنی هنگام رویارویی با یک مقاومت، شرایط عرضه سهم توسط فروشندگان بررسی شود تا بتوان تصمیم درست اتخاذ کرد. عده‌ای از سرمایه‌گذاران هم برای کسب حداکثر سود و از طرفی کاهش میزان ریسک، از فروش پله‌ای و عده‌ای هم از تکنیک تریل کردن استفاده می‌کنند.

۵/ تعیین از پیش تعیین شده حد سود و ضرر

این مرحله وابسته به مرحله نقطه ورود و خروج از سهم است. حد سود به محدوده‌ای از قیمت گفته می‌شود که سرمایه‌گذار بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام می‌دهد آن محدوده را برای ذخیره سود و خروج از سهم مناسب پیش‌بینی می‌کند. چنانچه قیمت سهم بر خلاف تحلیل و پیش‌بینی‌های معامله‌گر محقق شده و قیمت کاهش پیدا کند. محدوده قیمتی را که معامله‌گر برای خروج از سهم پیش‌بینی کرده را حد ضرر می‌گویند. با تعیین میزان ریسک سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذار باید با رسیدن به حد ضرر یا آشنایی با منطق بازارهای مالی حد سود تصمیم درستی گرفته و این موضوع را از قبل به ‌صورت مکتوب تعیین کرده باشد.

۶/ آزمودن استراتژی معاملاتی و تحلیل بازخورد آن

در این مرحله باید قبل از ورود به بازار، استراتژی معاملاتی تست شود. در میان اغلب پلتفرم‌های تحلیلی، نرم‌افزارهایی به نام آزمونگر (tester) وجود دارد که به ‌واسطه آن می‌توان عملکرد استراتژی معاملاتی را در گذشته آزمایش کرد. به این صورت که می‌توان به عقب برگشته و یک‌بار شمع را در یک‌زمان حرکت داد. هنگامی‌که نمودار به سمت یک شمع در یک‌ زمان حرکت می‌کند، می‌توان قوانین سیستم معاملاتی خود را دنبال کرده و معاملات را طبق آن انجام داد تا نتیجه حاصل‌شده از آن را مشاهده کرد.

۷/ تعهد به استراتژی معاملاتی

پس از طراحی یا انتخاب استراتژی معاملاتی، اعتماد و اعتقاد به آن نکته حائز اهمیتی است. اجتناب از اخبار و شایعات از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و همواره باید به یاد داشت که سرمایه‌گذاری که سیستم معاملاتی پیچیده‌تری دارد موفق نمی‌شود بلکه کسی موفق خواهد بود که به استراتژی معاملاتی خود پایبندتر باشد. توجه کنید که استراتژی شما دارای چارچوب، قوانین و منطق مشخصی بوده و احساسات هیچ جایگاهی در استراتژی ندارد. بنابراین کاملاً گوش به فرمان استراتژی خود باشید.

سخن آخر

تدوین یک استراتژی معاملاتی مطلوب در بازار سرمایه باید برای هر سرمایه‌گذار به ‌عنوان اولویتی مهم و اساسی باشد. بدون داشتن یک استراتژی معاملاتی شخصی، سرمایه‌گذار تحت تأثیر جو منفی بازار و تقلید از استراتژی معاملاتی سرمایه‌گذاران دیگر قرار گرفته و دچار سردرگمی و شکست در بازار سرمایه می‌شود. با توجه به روحیات افراد متفاوت پیروی از هر استراتژی معاملاتی روش صحیحی نیست چرا که ممکن است یک استراتژی معاملاتی برای یک فرد مناسب و برای فرد دیگر نامناسب باشد.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا