مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی

مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی
در جوابکو میتونید در مورد هر موضوعی سوال کنید، به سوالای بقیه جواب بدید و تجربهتون رو به اشتراک بگذارید!
علی صابریان ۱۱۷ برای تفاوت این دو نوع تحلیل مثال جالبی زده:
فرض کنید شما یک ماهیگیر آماتور هستید. برای امرار معاش به صید ماهی نیاز دارید. تمام ابزار را هم در اختیار دارید ولی نمیدانید باید چکار کنید. کدام دریاچه؟ کدام ساعت؟ کدام فصل؟ و…
یک صیاد بنیادیکار به شما خواهد گفت که کدام دریاچه را انتخاب کنید، گوشت کدام ماهیها خوشمزهتر است، قیمت کدام ماهی گرانتر است، تجربه نشان داده است که کدام ماهی مشتری کمتری را دارد و…
یک صیاد تکنیکالکار به شما خواهد گفت: برای صید آن ماهی در آن دریاچه چه فصلی بهتر است؟ در چه ساعتی از روز باید به صید بروید، چقدر باید صبر کنید و… شما با استفاده توأم از اطلاعات این دو نفر خواهید توانست به یک ماهیگیر موفق تبدیل شوید، بهترین ماهی را بگیرید و کمترین زمان را تلف کنید.
نمیتوانید بدون داشتن اطلاعات از تراکم ماهیهای یک دریاچه و فقط با دانستن اینکه چه فصلی برای صید خوب است به یک ماهیگیر خوب تبدیل شوید و همین طور برعکس. نمیتوانید با وجود اینکه میدانید ماهی قزلآلا گوشت خوشمزهای دارد کنار یک برکه بدون ماهی نشسته و انتظار صید ماهی داشته باشید.
خوب تا اینجا فکر کنم با این مثال به تفاوت اساسی و اینکه این دوتا مکمل هم هستند پی بردید.
3 فرض اساسی تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال بر 3 فرض اساسی بنیان نهاده شده است: اول اینکه همه اطلاعات (گذشته، عمومی و پنهانی) در قیمت لحاظ شده است. دوم اینکه تاریخ تکرار میشود و سوم اینکه تغییرات قیمت دارای نظم و الگوی خاص و قابل تفسیر است.
اگرچه اولین فرض این روش بطور شفاف تعریف بازار کارا را در سطح قوی را در ذهن متبلور مینمایاند، اما فرض دوم به معنای همبستگی قیمتهای گذشته به قیمتهای آینده کارایی بازار در سطح ضعیف را نقض میکند و فرض سوم نیز فرض پیروی قیمتها از یک گشت تصادفی را نقض میکند. در هر صورت تجزیه و تحلیل تکنیکال و طرفداران این روش مدعی هستند که با استفاده از ابزارهای ابداعی خود توانایی پیشبینی روندها، الگوها و در نهایت پیشبینی قیمت را دارند.
تحلیل بنیادی تمام توان خود را صرف محاسبه ارزش ذاتی داراییهای مالی میکند و تحلیل تکنیکال تلاش دارد قیمتهای آینده و رفتار قیمت را پیشبینی کند. از این منظر و با این تعریف نمیبایست اختلاف و نزاعی بین طرفداران این دو روش به وجود آید. چون هر کدام از این روشها عملکردی دارد که میتواند تکمیلکننده یکدیگر باشند نه تخریبکننده یکدیگر. مشکل از آن جایی آغاز میشود که کارشناسان در کاربرد هر کدام از این روشها دچار اشتباه میشوند.
تحلیل بنیادی با استفاده از مدلها و روشهای مختلف و با توجه به سناریوهای متفاوت سعی به پی بردن به ارزش ذاتی هر سهم دارد ولی هیچگاه نمیتواند نقطه حداقل قیمت دارایی مالی را به عنوان قیمت مناسب برای ورود (خرید) مشخص کند و همچنین فاقد این توانایی است که نقطه حداکثر قیمت دارایی مالی را به عنوان قیمت مناسب برای خروج (فروش) را مشخص کند.
با این تفاسیر تحلیل تکنیکال نیز هیچگاه قدرت پی بردن به ارزش ذاتی را ندارد. به بیان دیگر انجام معامله بدون توجه به ارزش ذاتی دارایی مالی به شدت بر افزایش ریسک سرمایهگذاری تاثیرگذار خواهد بود.
تحلیل بنیادی با شعار محاسبه ارزش ذاتی توانایی محاسبه ارزش داراییهایی را دارد که میتواند درآمدهای آتی آن داراییها را تخمین بزند، داراییهایی مثل سهام یا اوراق بدهی با در آمد ثابت. اگر چه در سالیان اخیر مدلهایی طراحی شده که توانایی دارد ارزش ذاتی داراییهای بدون درامد آتی یا داراییهایی با درامدهای آتی نامشخص و مبهم را محاسبه کند ولی این مدلها عمدتا برای محاسبه ارزش ذاتی داراییهای واقعی کاربرد دارند و به طور عموم نمیتوان از آنها برای محاسبه ارزش داراییهای مالی استفاده نمود.
تحلیل بنیادی بطور غیر قابل باوری در محاسبه ارزش ذاتی داراییهای بدون درآمد آتی ضعف دارد، این بدین معناست که هیچ تجزیه و تحلیلگر بنیادی توان محاسبه ارزش ذاتی قیمت ارزهای مختلف، فلزات اساسی و کالاهای کشاورزی را ندارد و قابل توجه اینکه در بسیاری از موارد تحلیل گران بنیادی برای محاسبه ارزش ذاتی یک دارایی مالی نیازمند به پیش بینی قیمت قیمتهای آتی یک دارایی واقعی هستند، کاری که فقط در توان تحلیل تکنیکال است.
بطور مثال یک شرکت صادر کننده فولاد جهت تسعیر ارز درآمدهای صادراتی خود محتاج به دانستن قیمت تبدیل ارز در سناریوهای مختلف است. در همین مثال بدون داشتن یک پیشبینی قوی از نرخ برابری ارز تحلیلگر بنیادی دو راه پیش رو دارد یا بر مبنای قضاوت ذهنی نرخی را برای تسعیر ارز در نظر بگیرد، که در این حالت ارزش ذاتی محاسبه شده برای سهام فولاد، از اعتبار پایینی برخوردار خواهد شد و یا با چندین فرض متفاوت و با چندین نرخ متفاوت (دامنهای از قیمتهای مورد انتظار) ارزش ذاتی را محاسبه کند که این موضوع نیز باعث محاسبه چندین ارزش ذاتی خواهد شد که این موضوع نیز باعث پایین آمدن قابلیت اتکاء ارزشهای ذاتی محاسبه شده و سردرگمی استفادهکنندگان از تحلیل بنیادی خواهد شد.
اصولا فعالیت در بسیاری از بازارها نیازمند دانستن تحلیل تکنیکال است، بازار معاملات جهانی (فارکس)، بازار آتی کالاهای کشاورزی، فلزی و. از این دست است.
تحلیلگران بنیادی تجارب بسیاری دارند از اوقاتی که سرمایهگذاران خلاف قاعده عمل میکنند، یعنی سهامی را در قیمتهای بسیار بالاتر از ارزش ذاتی میخرند و بالعکس در مواردی سهامی را در قیمتهای پایینتر از ارزش ذاتی میفروشند. در واقع سرمایهگذاران با تحلیلهایی فراتر از تحلیلهای بنیادی تصمیمات سرمایهگذاری خود را اتخاذ میکنند.
اگر چه مالی رفتاری در پی توضیح این گونه رفتار سرمایهگذاران است ولی انفعال تحلیلگران بنیادی در این گونه مواقع جالب توجه است. اما تحلیلگران تکنیکی با فرض عدم اهمیت چرایی و اهمیت داشتن چیستی از این فرصتهای ایجادشده حداکثر استفاده را میکنند. در حقیقت ابزارهای طراحی شده در تجزیه و تحلیل تکنیکال حالتهای روانی بازار را بهتر نمایانگر میسازند، این حقیقتی غیر قابل انکار است که تغییرات احساسی و روانی سرمایهگذاران و فعالان بازار سرمایه را با ابزارهای تحلیل بنیادی نمیتوان اندازهگیری کرد، در حالی که ابزارهای بسیاری در تجزیه و تحلیل تکنیکال برای این مهم وجود دارد. به عنوان مثال با استفاده از اندیکاتور شاخص قدرت نسبی (RSI) به راحتی میتوان افراط در فروش (حالت خرسی بازار) و افراط در خرید (حالت گاوی بازار) را مشخص نمود. توجه به مسائل روانشناسی سرمایهگذاران در تحلیل تکنیکال مورد توجه قرار گرفته است، چیزی که در تحلیل بنیادی اثری از آن نمیتوان پیدا کرد.
مدلهای تحلیل بنیادی کیفیت درونی شرکتها را کنکاش میکنند و به عرضه و تقاضا توجهی نمیکنند. عملکرد یک شرکت هرطور که باشد و در خصوص سهام آن هر چیز که گفته شود، یک مسئله مسلم و غیر قابل تغییر است، اگر قدرت خریداران بیشتر از فروشندگان باشد قیمت ان سهم بالا میرود و بالعکس اگر قدرت فروشندگان بر خریداران فزونی داشته باشد قیمت آن سهم پایین میرود و چنانچه قدرت خریداران و فروشندگان برابر باشد قیمت سهم تغییر چندانی نخواهد کرد. که این مکانیزم متاثر از قانون غیر قابل انکار عرضه و تقاضاست. چیزی که اصلا مد نظر تحلیلگران بنیادی نیست ولی تحلیلگران تکنیکی حداکثر استفاده را از آن میبرند.
تحلیل تکنیکال و بنیادی رودرروی یکدیگر/ شاخص بورس همچنان میریزد؟
بررسی بازارهای مالی نشان میدهد برای یک سرمایهگذاری سودآور و مطمئن باید از انواع روشهای تحلیلی مربوط به آن بازار استفاده کرد و از اهل فن برای سرمایهگذاری کمریسک کمک گرفت.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، بسیاری از بازارهای مالی را از دو روش بنیادی و تکنیکال میتوان تحلیل کرد. به همین دلیل یکی از موضوعاتی که افراد حاضر در بازارهای مالی باید به آن توجه کنند، روندهای موجود در تحلیل تکنیکال و بنیادی است.
تحلیل بنیادی مهمتر است یا تکنیکال؟
تحلیل بنیادی، روشی برای بررسی نمادها و اوراق در بازار سرمایه است که به دنبال تعیین ارزش ذاتی یک سهم خواهد بود. تحلیل بنیادی مواردی که بر روی بنیاد سهم اثر قابل توجهی دارد را مورد ارزیابی و آنالیز قرار می دهد. ارزش واقعی سهم شامل وضعیت مالی و مدیریت شرکت، صنعت و شرایط اقتصادی کلان است. هدف تحلیل بنیادی تحلیل و کشف ارزش سهم است تا بتوان از طریق این تحلیل، قیمت واقعی را با قیمت فعلی آن مورد مقایسه قرار داد. از طریق تحلیل بنیادی می توان به ارزش واقعی سهم دست پیدا کرد.
تحلیل تکنیکال روشی برای بررسی و پیشبینی قیمت اوراق، کالا و سایر عوامل قیمتپذیر است. این تحلیل بر پایه الگوی تغییرات قیمت، حجم و بدون در نظر گرفتن عوامل بنیادین بازار به آنالیز روند موجود در بازار اقدام می کند. به عبارت دیگر، تحلیل تکنیکال، تحلیلی براساس آنالیز رفتار قیمت در گذشته، به بررسی و پیشبینی قیمت سهام در آینده میپردازد.
به عبارت دیگر، تحلیل تکنیکال به بررسی و پیش بینی قیمت نماد در آینده می پردازد و تحلیل بنیادی به بررسی قیمت واقعی سهام در حال حاضر را مورد ارزیابی قرار می دهد.
اینکه گزاره که یک نماد تنها با تحلیل تکنیکال و یا تنها با تحلیل بنیادی می تواند مورد بررسی قرار گیرد، کاملا اشتباه است. زیرا این دو تحلیل هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشته و هر یک به جنبه خاصی در تحلیل و آنالیز قیمت سهام می پردازند.
تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی قرار گرفته است؟
اما در بازار سرمایه ایران، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی در بیشتر مواقع رو در روی یکدیگر قرار گرفته و نمی توانند یکدیگر را تقویت کنند و براساس داده های برآورد شده از این دو تحلیل نمی توان به ارزیابی درستی به دست آورد.
طی 3 ماه گذشته که بورس با ریزش و جریان اصلاحی مواجه شده است، بسیاری از مولفه های تحلیل بنیادی نمادها، بر خلاف آنچه که تحلیل تکنیکال نشان داده است، افزایش قیمت سهام را نشان می داده اند. اما در این مدت برخی نمادها با ریزش 70 درصدی مواجه شده اند.
از موضوعاتی که در تحلیل بنیادی باید به آن پرداخته شود، قیمت ارز، نرخ تورم و سایر مولفه هایی از این موضوعات هستند که می توانند در تحلیل بنیادی به کمک سهامداران بیایند.
با افزایش نرخ ارز، نرخ تورم و اجازه افزایش سرمایه که به تصویب مجلس نیز رسیده است، حکایت از تحلیل بنیادی مناسب و مثبت برای اکثر نمادها دارد.
اما در همین مدت تحلیل های تکنیکال مساله ای متفاوت را نشان می دهد. با رشد 300 درصدی شاخص بورس از ابتدای سال تا 20 مرداد سال جاری، ریزش بازار سرمایه در همین نشان می داد، رشد شاخص در ماه های گذشته کمی بیش از حد بوده است و باید این اصلاح در زمان زودتر رخ می داده است. حمایت های موجود نیز در تحلیل تکنیکال این مساله را تائید می کند.
نمودار تکنیکال شاخص کل بورس
اما به صورت کلی باید گفت آنچه در از ابتدای سال 99 رخ داده است در هیچ زمانی تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی هیچ کدام یکدیگر را تقویت نکرده و زمانی تحلیل تکنیکال روزهای مثبت را نشان داده است، تحلیل بنیادی عکس را نشان می داده است.
البته حضور گسترده افراد بدون آموزش در بازار سرمایه در ماه های گذشته هر دو نوع تحلیل را تا حدود زیادی از کار انداخته و بیشتر هیجانات در بورس تعیین کننده صف های خرید و فروش بوده است.
تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis) چیست؟
صبا فلاح
طبق گفتهی تحلیلگران، تجربه نشان داده که سرمایهگذارانِ موفق همیشه با دقت و آگاهی کامل نسبت به شرایط بازار تصمیم میگیرند، اما چطور میتوان به این سطح از آگاهی رسید؟ در حقیقت تحلیل فاندامنتال به عنوان یکی از اساسیترین راهها برای کسب موفقیت سرمایهگذاران شناخته میشود، تحلیل فاندامنتال با بهکارگیری گزارشات مالی مانند: بیانیههای مطبوعاتی، گزارشهای تحلیلگران و . به انجام میرسد. بنابراین شما هم بهراحتی میتوانید با بررسی دقیق اطلاعاتی که ذکر شد، سلامت و توانایی بالقوهی تجارت مورد نظر خود را بسنجید. این مقاله قصد دارد تا شما را بیشتر با تحلیل فاندامنتال آشنا کند و مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی اطلاعات لازم در این زمینه را در اختیارتان قرار دهد چرا که آگاهی به این نکات عملکرد شما را در بازارهای بورسی و ارز دیجیتال بهبود میبخشد پس با ما همراه باشید.
تحلیل فاندامنتال
منظور از «تحلیل فاندامنتال» (Fundamental Analysis) یا «تحلیل بنیادی» دستیابی به ارزش حقیقی یک شرکت یا کسب و کار توسط بررسی اطلاعات است. برای انجام این کار به اطلاعاتی از قبیل شرایط مالی شرکت در گذشته، پیشبینی آیندهی احتمالی، چرخهی مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی اقتصادی، اکوسیستم سیاسی، درصد سود، تورم، مالیات، ذخایر ارزی و. نیاز داریم. داشتن تمام اطلاعاتی که ذکر شد، برای رسیدن به ارزش حقیقی شرکت انتخابی شما لازم و ضروری است.
در این بین برخی از افراد تحلیل فاندامنتال را یک رویکرد مالی برای شناسایی فاکتورهای کلیدی و مؤثر در شرکتها میدانند که به ارزیابی قابلیتهای آن در آینده کمک میکند. بنابراین تا اینجا میتوان به این نتیجه رسید که شما با بررسی دقیق فاکتورهایی که گفته شد با احساس امنیت بیشتری سرمایهی خود را صرف خرید سهام میکنید. به بیان سادهتر شما در تحلیل فاندامنتال عوامل مختلف اقتصادی و مالی که بر روی عملکرد مؤسسات تأثیرگذار هستند را میشناسید. تجربه نشان داده که کسی در بازارهای مالی موفق خواهد بود که با بررسی دقیق، اطلاعات و جوانب مختلف یک صنعت خاص را برای سرمایهگذاری انتخاب میکند.
کاربرد تحلیل فاندامنتال
سرمایهگذاران، تحلیل فاندامنتال را به عنوان یک ابزار تخصصی برای مدیریت سرمایهی خود میدانند. در حقیقت تحلیل و پیشبینی درست شرایط آینده تأثیرات قابلتوجهی در پیشرفت شما خواهد داشت. توجه به همین نکات کوچک و پیشپاافتاده زندگی بسیاری از افراد را به کلی تغییر داده است. پس اگر شما هم خواستار خرید سهام و سرمایهگذاری در بازارهای مالی هستید، تمام جزئیات را مورد بررسی قرار دهید، چرا که به نوبهی خود تأثیرگذار هستند. بنابراین میتوان گفت که تحلیل فاندامنتال دستیابی به اهداف و رؤیاهای بزرگی را که در سر میپرورانید ممکن کرده است، فقط کافیست که تأثیرات آن را دست کم نگیرید.
تفاوت تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال
اگر به دنبال سرمایهگذاری در بازارهای بورسی و ارزهای دیجیتال هستید، بهتر است که تا حدودی با تحلیل فاندامنتال و «تحلیل تکنیکال» (Technical Analysis) آشنایی داشته باشید. در این بخش قصد داریم تا تفاوتهای اصلی تحلیل فاندامنتال و تکنیکال را به همراه یکدیگر مورد بررسی قرار دهیم. در تحلیل فاندامنتال شما میتوانید با استفاده از اطلاعاتی مانند گزارشها و اخبار اقتصادی، آیندهی احتمالی یک سهام مشخص را در بازار پیشبینی میکنید. از آنجایی که تحلیل فاندامنتال اطلاعات مربوط به شرایط کنونی و گذشته را به صورت هم زمان مورد بررسی قرار میدهد، برای کسانی مناسب است که به دنبال سرمایهگذاری بلند مدت هستند.
از سوی دیگر افراد در تحلیل تکنیکال تنها داده و اطلاعات مربوط به شرایط کنونی بازار را بر روی نمودار بررسی میکنند، چرا که کاربرد اصلی تحلیل تکنیکال راهنمایی کسانی است که با هدف سرمایهگذاری کوتاه مدت یعنی خرید و فروش به بازارهای سهامی ورود پیدا میکنند و موقعیت یک سهام در گذشته برای آنها اهمیتی ندارد. پس در تحلیل فاندامنتال ارزش حقیقی سهام شما مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد اما تحلیل تکنیکال بهترین زمان برای خرید و فروش را به شما نشان میدهد.
عوامل موثر در تحلیل فاندامنتال
تحلیل فاندامنتال به عنوان یکی از مباحث اصلی در بازارهای بورسی و ارزهای دیجیتال شناخته میشود، پس برای درک بهتر و بهکارگیری درست لازم است که اطلاعات مربوط به جنبههای مختلف را کاملاً بررسی کنید. قبل از شروع این نکته را هم در نظر داشته باشید که عوامل موثر در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال در مقایسه با سایر بازارهای بورسی و مالی کاملا متفاوت است. بنابراین در این بخش قصد داریم تا شما را با فاکتورهای کلیدی و موثر در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال آشنا کنیم چرا که توجه به چنین نکاتی درصد سوددهی شما را چندین برابر خواهد کرد، با ما همراه باشید.
ارزش کل بازار
ارزش کلیهی سهامهای یک مجموعه را به عنوان «مارکت کپ» یا ارزش «کل بازار» میشناسند و نکتهی دیگر دربارهی مارکت کپ این است که ارزش مجموعههای سهامی همیشه به صورت دلار محاسبه میشود. به طور کلی تحلیلگران از مبلغ بالای مارکت کپ به عنوان یک نکتهی مثبت یاد میکنند چرا که شما با استفاده از ارزش کل بازار به راحتی میتوانید درصد ریسکپذیری سهام مورد نظر خود را محاسبه کنید. در حقیقت داشتن درک درستی نسبت به رابطهی بین مقدار سهام، میزان سود احتمالی و درصد ریسکپذیری بازرهای سهامی میتواند تأثیر قابلتوجهی در روند پیشرفت شما داشته باشد. بنابراین در آخر میتوان نتیجه گرفت که هرچه مبلغ مارکت کپ بیشتر باشد، درصد ریسکپذیری کاهش پیدا میکند.
حجم معاملات
تعداد معاملات بازارهای سهامی در یک بازهی زمانی مشخص از فاکتورهای اصلی در تحلیل فاندامنتال است، برای مثال شما تعداد معاملات صورت گرفته در شبکهی بلاک چین بیت کوین را طی ۲۴ ساعت گذشته بررسی میکنید. پس این خود شما هستید که با استفاده از ابزارهای تخصصی بازهی زمانی مورد نظر را تعیین میکنید و بر روی نمودار به نمایش در میآورید. حالا بررسی حجم معاملات دقیقاً چه کمکی به ما میکند؟ همانطور که میدانید افراد با اهداف مختلف در بازارهای بورسی ورود پیدا میکنند. خرید و فروش در بازارهایی که حجم معملات کمی دارند، سخت خواهد بود. بنابراین حجم کم معاملات برای کسانی که با هدف خرید و فروش فعالیت خود را در این حوزه آغاز میکنند، نشانهی خوبی نیست.
پارامتر NVT
شما با استفاده از پارامتر NVT ارزش کلی شبکه را با توجه به حجم تراکنشهای روزانه محاسبه میکنید، برای مثال حجم بالای معاملات کاربران در شبکهی بیت کوین یکی از نشانههای وضعیت رو به رشد آن در مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی آینده است. پارامتر NVT هم بخشی از تحلیل فاندامنتال محسوب میشود که دید بهتری از آیندهی بازار ارزهای دیجیتال به کاربران میدهد و در نهایت تصمیمگیری برای شما راحتتر خواهد بود.
هزینه استخراج ارز دیجیتال
برخی از تحلیلگران معتقدند که در نظر گرفتن هزینههای لازم برای استخراج ارز دیجیتال مورد نظر هم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، چرا که در برخی از موارد عواملی از قبیل «سختی استخراج» (Mining Difficulty) و هزینهی بالای استخراج مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی موجب تغییر قیمت ارزهای دیجیتال میشوند. بنابراین میتوان گفت انتخاب ارز دیجیتالی که هزینهی استخراج کمتری داشته باشد، رفتار محتاطانهی شما را در بازار ارزهای دیجیتال نشان میدهد.
پارامتر ROI
پارامتر ROI درصد بازده سرمایه را تعیین میکند، همین تعریف ساده به تنهایی گویای اهمیت بالای ROI است. طبق تحقیقات صورتگرفته کسانی که در بازارهای سهامی موفق هستند، کاملا حسابشده رفتار میکنند. در حقیقت پارامتر ROI با ارائهی درصد احتمالی بازده سرمایه، مسیر را برای شما هموار میکند چرا که کاربران با بهکارگیری اطلاعات به دست آمده تصمیمهای بهتری خواهند گرفت.
شاخص FCAS
در حقیقت شاخص FCAS یکی از معیارهای اصلی سنجش سلامت پروژههای ارز دیجیتال است. به بیان سادهتر هر ارز دیجیتالی که با استفاده از شاخص FCAS مورد بررسی قرار میگیرد، امتیازی بین 0 تا 1000 میگیرد. به طور کلی شاخص FCAS به گونهای طراحی شده است که امتیاز بالای پروژهها نشاندهندهی عملکرد خوب آنها است.
بررسی عملکرد ارز دیجیتال مورد نظر
تجربه نشان داده که بهتر است قبل از مشارکت در پروژههای ارز دیجیتال تمام جوانب را بهدرستی بسنجید زیرا در برخی از موارد طراحان پروژه ایدههای بسیار خوبی دارند اما هیچ یک از آنها را عملی نکردهاند. پس این امکان وجود دارد که در مراحل اجرایی با مشکلات غیر قابل پیشبینی مواجه شوند، حتی در برخی از موارد شرایط به گونهای پیش میرود که پروژه به کلی متوقف میشود. بنابراین بررسی روند پیشرفت پروژه و عملکرد آن از ابتدای کار یکی از عوامل مؤثر در تحلیل فاندامنتال محسوب میشود.
صرافی ها
با وجود تمام تلاشهایی که در جهت ترویج ارزهای دیجیتال در جوامع مختلف صورت گرفت، همچنان افراد زیادی هستند که سیستم اجرایی ارزهای دیجیتال را قبول ندارند. در حقیقت میتوان یکی از دلایل اصلی این موضوع را مشکلات امنیتی شبکه در سالهای گذشته دانست، بنابراین بهتر است ارز دیجیتالی را انتخاب کنید که خدماتش حداقل توسط یکی از صرافیهای معتبر تحت پوشش قرار بگیرد چرا که در این صورت هنگام فروش با مشکل مواجه نمیشوید و افراد با اطمینان بیشتری سرمایهی شما را خریداری میکنند.
مزایای تحلیل فاندامنتال
قطعاً شما هم بعد از خواندن مطالبی که گفته شد، به این نتیجه رسیدهاید که استفاده از تحلیل فاندامنتال تا چه حد میتواند برای سرمایهگذاران مفید باشد. در این بخش قصد داریم تا فواید استفاده از تحلیل فاندامنتال را باری دیگر مرور میکنیم.
شناخت مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی بهترین گزینه ها برای سرمایه گذاری
همانطور که گفته شد، کاربرد اصلی تحلیل فاندامنتال مختص کسانی است که به سرمایهگذاری بلند مدت در بازارهای سهامی فکر میکنند پس تحلیل فاندامنتال میتواند بهترین گزینهها برای سرمایهگذاری در آینده را به شما معرفی کند.
درک درستی از بازارهای بورسی
به طور کلی بررسی دقیق تمام نکاتی که گفته شد، درک سیستم و ساختار بازارهای بورسی را برای شما سادهتر میکند. بنابراین اگر با ساختار و گذشتهی بازارهای مالی مختلف آشنایی داشته باشید، بهترین تصمیمها را میگیرید و این موضوع به تنهایی میتواند تأثیر بسزایی در پیشرفت شما داشته باشد.
معایب تحلیل فاندامنتال
قطعاً معایبی هم در تحلیل فاندامنتال وجود دارد که طی کردن این مسیر را برای تحلیلگران سخت میکند، در این بخش معایب تحلیل فاندامنتال را بررسی میکنیم.
فرایند پیچیده و زمانبر
از آنجایی که در تحلیل فاندامنتال چندین حوزه بهصورت هم زمان مورد نقد و بررسی قرار میگیرند، میتوان به این نتیجه رسید که تحلیل فاندامنتال فرایند پیچیده و زمانبری است. به طور کلی اگر خواستار سرمایهگذاری کوتاه مدت در بازارهای بورسی هستید، تحلیل فاندامنتال گزینهی خوبی برای شما نیست، چرا که در این فرایند یک دید کلی نسبت به شرایط در اختیار شما قرار میگیرد که باید با توجه به آن تصمیم بگیرید.
رویکرد مثبت گرایانه
حتماً تا به حال شنیدهاید که بهتر است قبل از سرمایهگذاری آمادگی مواجه شدن با بهترین و بدترین شرایط ممکن را داشته باشید، این در حالی است که تحلیل فاندامنتال رویکرد نسبتاً مثبتی را به شما ارائه میدهد. پس ممکن است که بدون توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی و . تصمیم اشتباهی بگیرید که در نهایت به شما ضرر برساند.
تحلیل فاندامنتال برای چه کسانی مناسب است؟
همانطور که در قسمتهای قبل هم گفته شد، تحلیل فاندامنتال جوانب مختلف سرمایهگذاری در یک زمینه را به صورت دقیق مورد نقد و بررسی قرار میدهد. شما با بررسی سابقهی یک ارز دیجیتال و همچنین شرایط آن در بازار کنونی دید بهتری نسبت به آینده خواهید داشت، کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به نفع شما است، چرا که میتوانید از هر گونه ضرر احتمالی جلوگیری کنید و در نهایت حسابشده قدم بردارید. در آخر نتیجه میگیریم که تحلیل فاندامنتال مناسب کسانی است که به فکر سرمایهگذاری بلند مدت در بازارهای بورسی و ارز دیجیتال هستند.
سخن پایانی
به طور کلی تحلیل فاندامنتال به عنوان یکی از ابزارهای مفید در بازارهای ارزی شناخته میشود، چرا که علاوه بر تعیین ارزش واقعی سهام، شما را با تکنیکهای مختلف سرمایهگذاری آشنا میکند. اگرچه فرایند تحلیل فاندامنتال طولانی و زمانبر است، اما در انتهای مسیر شما به سطحی از آگاهی میرسید که بتوانید آیندهی احتمالی را پیشبینی کنید. اگر به سرمایهگذاری بلند مدت فکر میکنید، تحلیل فاندامنتال را جدی بگیرید. بسیاری از افراد بدون آگاهی نسبت به شرایط بازار در حوزهی ارزهای دیجیتال سرمایهگذاری میکنند و بعدها تمام سرمایهی خود را در این راه از دست میدهند. تحلیل تکنیکال این امکان را برای افراد فراهم میکند که با استفاده از ابزارها و فرمولهای تخصصی اطلاعات موجود در نمودارها را با یکدیگر مقایسه کنند و در مرحلهی آخر با در نظر گرفتن پیشبینیها، تصمیم بگیرند.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (FA) چیست؟
تجزیه و تحلیل بنیادی ارز دیجیتال شامل بررسی عمیق اطلاعات موجود در مورد یک دارایی مالی است. هدف از تحلیل بنیادی این است که به این نتیجه برسید که ارزش دارایی شما چقدر است؟ بعد از تحلیل و بررسی، می توانید از بینش های خود برای اطلاع از موقعیت های معاملاتی خود استفاده کنید. معامله دارایی ها به اندازه نوسانات ارزهای رمزنگاری شده به مهارت خاصی نیاز دارد. داشتن استراتژی، درک دنیای وسیع معاملات و تسلط بر تجزیه و تحلیل فنی، می تواند به عنوان راه حلی برای انجام معاملات باشد.
وقتی صحبت از تحلیل تکنیکال می شود، می توان از برخی تخصص ها در بازارهای مالی قدیمی استفاده کرد. بسیاری از معامله گران ارزهای دیجیتال از همان شاخص های فنی استفاده می کنند که در معاملات فارکس، سهام و کالا وجود دارد. ابزارهایی مانند RSI ،MACD و Bollinger Bands به دنبال پیش بینی رفتار بازار بدون در نظر گرفتن دارایی مورد معامله هستند. به این ترتیب، این ابزارهای تجزیه و تحلیل فنی در فضای رمزنگاری نیز بسیار محبوب هستند.
تحلیل بنیادی (FA) چیست؟
تجزیه و تحلیل بنیادی روشی است که توسط سرمایه گذاران برای تعیین "ارزش ذاتی" یک دارایی یا شرکت های بزرگ مورد استفاده قرار می گیرد. هدف اصلی تحلیل بنیادی تعیین این است که دارایی یا مشاغل مزبور بیش از حد ارزش گذاری شده یا کم ارزش هستند. سپس معامله گران می توانند از این اطلاعات برای ورود یا خروج استراتژیک موقعیت های معاملاتی استفاده کنند.
البته این نکته را در نظر داشته باشید که علم دقیق و مشخصی برای معامله کردن در بازارهای مالی از جمله بورس، سهام و بازار ارز دیجیتال وجود ندارد که اگر چنین استراتژی دقیقی وجود داشت، قطعا تاکنون بازیگران وال استریت توانسته بودند فرمول های دقیق برای خرید و فروش بیت کوین یا هر ارز دیجیتال دیگری را داشته باشند. آن دسته از افرادی که تحلیل بنیادی یا فاندامنتال انجام می دهند نیاز به داشتن یک سری ابزار و روش های تحلیل فاندامنتال به جای فرمول های دقیق دارند. کاربران تحلیل تکنیکال می توانند روند قیمت آینده را براساس عملکرد گذشته دارایی ها پیش بینی کنند. این کار را با استفاده از الگوهای شمعدانی و شاخص های اساسی بدست می آورند.
تحلیلگران بنیادی عموماً به معیارهای معامله نگاه می کنند تا ارزش واقعی شاخص های مورد استفاده که شامل سود هر سهم، یا نسبت قیمت به درآمد است. در ادامه به بررسی برخی معیارهای تحلیل بنیادی ارز دیجیتال می پردازیم که از جمله این معیارها می توان به معیارهای درون زنجیره ای و تعداد تراکنش ها اشاره کرد. برای آشنایی بیشتر با این معیارها ادامه مقاله را با ما همراه باشید.
معیارهای درون زنجیره ای
ابزارهای درون زنجیره ای معیارهایی هستند که با ارائه داده های ایجاد شده توسط بلاک چین قابل مشاهده هستند. ما می توانیم خودمان با اجرای یک گره برای شبکه مورد نظر و سپس صادر کردن داده ها این کار را انجام دهیم، اما این کار می تواند وقت گیر و هزینه بر باشد. به خصوص اگر ما فقط سرمایه گذاری را در نظر داریم و نمی خواهیم زمان یا منابع خود را در این کار هدر دهیم.
یک راه حل ساده تر این است که اطلاعات را از وب سایت ها یا API هایی که به طور خاص برای اطلاع از تصمیمات سرمایه گذاری طراحی مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی شده اند، کسب کنید. برای مثال، تحلیل درون زنجیره ای CoinMarketCap از بیت کوین اطلاعات بیشماری را در اختیار ما قرار می دهد. منابع اضافی شامل نمودارهای داده Coinmetrics یا گزارش پروژه Binance Research است.
تعداد تراکنش ها
تعداد تراکنش ها معیار خوبی برای انجام فعالیت در یک شبکه است. اما باید یک نکته را در مورد این معیار در نظر گرفت که ممکن است در مورد آدرس های فعال، یک طرف برای افزایش فعالیت مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی های زنجیره ای، به انتقال پول بین کیف پول خود بپردازد.
حجم معامله
حجم معامله نباید با تعداد تراکنش اشتباه گرفته شود، حجم معامله به ما می گوید که چقدر حجم ارز در یک دوره معامله شده است. به عنوان مثال، اگر در مجموع ده معامله اتریوم، به ارزش هر کدام 50 دلار در همان روز ارسال شود، می گوییم حجم معاملات روزانه 500 دلار بود. ما می توانیم آن را با ارز فیات مانند USD اندازه گیری کنیم، یا می توانیم آن را در واحد اصلی پروتکل اتریوم اندازه گیری کنیم.
آدرس های فعال
آدرس های فعال آدرس های بلاک چین هستند که در یک دوره معین فعال هستند. رویکردهای محاسبه این امر متفاوت است اما یک روش رایج این است که فرستنده و گیرنده هر تراکنش را در دوره های معین (به عنوان مثال، روزها، هفته ها یا ماه ها) شمارش کنیم. برخی همچنین تعداد آدرس های منحصر به فرد را به صورت تجمعی مورد بررسی قرار می دهند، به این معنی که آنها کل آدرس را در طول زمان ردیابی می کنند.
هزینه های پرداخت شده
شاید برای برخی از دارایی های رمزنگاری، هزینه های پرداخت شده می تواند در مورد تقاضای فضای بلوک به ما اطلاعاتی بدهد. ما می توانیم آنها را به عنوان یک پیشنهاد در حراج در نظر بگیریم: کاربران با یکدیگر رقابت کرده تا معاملات آنها به موقع ثبت شود. کسانی که مزایده بیشتری را انجام می دهند، معاملات خود را زودتر تأیید (استخراج) می کنند، در حالی که پیشنهاد دهندگان پایین تر باید منتظر بمانند.
برای ارزهای رمزنگاری شده با کاهش برنامه های منتشر شده، این یک معیار جالب برای مطالعه است. بلاک چین های اثبات کار پاداش بلاک ارائه می دهند. در برخی موارد، از پاداش بلوک و هزینه های معامله تشکیل شده است. پاداش بلاک به صورت دوره ای کاهش می یابد (در مواردی مانند نصف شدن بیت کوین).
از آنجا که هزینه استخراج به مرور زمان افزایش می یابد، پاداش بلوک به آرامی کاهش می یابد. منطقی است که هزینه معاملات باید افزایش یابد. در غیر این صورت، استخراج کنندگان با ضرر کار کرده و شروع به قطع شبکه می کنند. این کار تاثیر منفی بر روی امنیت معیارهای درون زنجیره ای دارد.
هش ریت و حجم استیک شده
بلاک چین ها امروزه از الگوریتم های اجماع متفاوتی استفاده می کنند که هر یک مکانیزم های خاص خود را دارند. با توجه به اینکه این ها نقش مهمی در ایمن سازی شبکه دارند، استفاده از این داده ها می تواند نقش مهمی در تجزیه و تحلیل داشته باشد.
نرخ هش به عنوان معیاری برای کیفیت شبکه در ارزهای رمزنگاری شده اثبات کار استفاده می شود. هرچه نرخ هش بیشتر باشد، احتمال انجام حمله 51٪ در شبکه بلاک چین دشوارتر است.
عواملی که می توانند هزینه های کلی استخراج را تحت تأثیر قرار دهند شامل قیمت فعلی دارایی، تعداد معاملات پردازش شده و هزینه های پرداخت شده است. البته، هزینه های مستقیم استخراج (برق، قدرت محاسبه) نیز می تواند اثرگذار باشد.
معیارهای پروژه
در مورد معیارهای زنجیره ای با داده های قابل مشاهده بلاک چین، معیارهای پروژه شامل یک رویکرد کیفی است که به عواملی مانند عملکرد تیم (در صورت وجود) و وایپ پیپر توجه می کند.
وایت پیپر
توصیه می شود قبل از سرمایه گذاری، وایت پیپر هر پروژه ای را مطالعه کنید. وایت پیپر، سندی است که به ما یک نمای کلی از پروژه ارزهای رمزنگاری شده می دهد. یک وایت پیپر خوب باید اهداف شبکه را مشخص کند و در حالت ایده آل به ما بینشی در مورد موارد زیر ارائه دهد:
- تکنولوژی کاربردی
- موارد استفاده مورد نظر برای رسیدگی به آن
- نقشه راه برای ارتقاء و ویژگی های جدید
- طرح عرضه و توزیع سکه یا توکن
تیم پشتیبانی
اگر یک تیم خاص در پشت شبکه ارزهای رمزنگاری شده وجود داشته باشد، سوابق اعضای آن می تواند نشان دهد که آیا این تیم مهارت های لازم را برای به ثمر رساندن پروژه دارد یا خیر. آیا اعضا قبلاً در این صنعت موفق عمل کرده اند؟ آیا تخصص آنها برای رسیدن به مراحل پیش بینی شده آنها کافی است؟ آیا آنها در پروژه های مشکوک یا کلاهبرداری مشارکت داشته اند؟
در صورتی که تیمی وجود نداشته باشد، باید در مورد اینکه جامعه توسعه دهندگان چگونه است، بررسی کرد. در صورتی که پروژه دارای GitHub عمومی است، بررسی کنید که چه تعداد مشارکت کننده وجود دارد و چقدر فعالیت وجود دارد.
بررسی رقبا
یک وایت پیپر قوی باید به ما کاربردهای یک ارز دیجیتال و ویژگی های آن را نشان دهد. در این مرحله، شناسایی پروژه هایی که با آنها رقابت می کند و همچنین زیرساخت های قدیمی که به دنبال جایگزینی آن است مهم است. در حالت ایده آل، تجزیه و تحلیل بنیادی این موارد باید به همان اندازه دقیق باشد. ممکن است یک دارایی به خودی خود جذاب به نظر برسد، اما همان شاخص هایی که در دارایی های رمزنگاری مشابه اعمال می شود، می تواند نشان دهد که دارایی ما ضعیف تر از سایرین است.
توکنیزه و توزیع اولیه
برخی از پروژه ها به عنوان یک راه حل یک مشکل، توکن ایجاد می کنند. به این معنا که پروژه به تنهایی قابل اجرا نیست، اما نشانه مربوط به آن ممکن است در این زمینه کاربرد چندانی نداشته باشد. به این ترتیب، مهم است که تعیین کنیم آیا این توکن از کاربرد واقعی برخوردار است یا خیر و به طور کلی، آیا این ابزار چیزی است که بازار وسیع آن را تشخیص می دهد و چقدر به احتمال زیاد به این ابزار ارزش می بخشد.
یکی دیگر از عوامل مهم در این زمینه نحوه توزیع وجوه در ابتدا است. آیا از طریق ICO یا از طریق IEO بوده است یا کاربران می توانند با استخراج از آن استفاده کنند؟ در مورد مورد اول، وایت پیپر باید مشخص کند که چه مقدار برای بنیانگذاران و تیم نگهداری می شود و چه مقدار در دسترس سرمایه گذاران است. در مورد مورد دوم، ما می توانیم به شواهدی مبنی بر پیشرفت سازنده دارایی نگاه کنیم.
تمرکز بر توزیع ممکن است به ما در مورد هر گونه ریسک موجود کمک کند. به عنوان مثال، اگر اکثریت قریب به اتفاق عرضه شده فقط متعلق به تعداد کمی از طرفین باشد ممکن است به این نتیجه برسیم که این یک سرمایه گذاری خطرناک است زیرا این طرفین در نهایت می توانند بازار را دستکاری کنند.
معیارهای مالی
اطلاعات مربوط به نحوه معامله دارایی در حال حاضر و آنچه قبلاً در آن معامله می شد، نقدینگی و غیره همه می توانند در تجزیه و تحلیل اساسی مفید باشند. با این حال، معیارهای جالب دیگری که ممکن است در این دسته قرار گیرند، معیارهایی هستند که به مسائل اقتصادی و انگیزه های پروتکل دارایی رمزنگاری شده مربوط می شوند.
ارزش بازار
ارزش بازار با ضرب عرضه در گردش با قیمت فعلی محاسبه می شود. در اصل، این هزینه فرضی را برای خرید هر واحد در دسترس دارایی رمزنگاری نشان می دهد. سرمایه بازار به خودی خود می تواند گمراه کننده باشد. از نظر تئوری، صدور یک توکن بی فایده با عرضه ده میلیون واحد آسان خواهد بود. اگر تنها یکی از این توکن ها با 1 دلار معامله شود، ارزش بازار 10 میلیون دلار خواهد بود.
با این وجود، ارزش بازار به طور گسترده ای برای تعیین پتانسیل رشد شبکه ها مورد استفاده قرار می گیرد. برخی از سرمایه گذاران ارزهای دیجیتال احتمال رشد ارزهای دیجیتالی که ارزش بازار پایینی دارند در مقایسه با رمز ارزهای با ارزش بازار زیاد، بیشتر می دانند. برخی دیگر معتقدند که ارزهای دیجیتالی دارای ارزش بازار بالا، دارای اثرات قوی تری در شبکه هستند، بنابراین شانس بیشتری نسبت به ارزهای دیجیتالی با ارزش بازار کم دارند.
نقدینگی و حجم
نقدینگی معیاری است برای سهولت خرید یا فروش دارایی. نقدینگی دارایی هایی هستند که هیچ گونه مشکلی برای خرید و فروش آن وجود ندارد. در واقع بازار نقدینگی بازار رقابتی است که مملو از درخواست ها و پیشنهادات است (که منجر به گسترش محدودتر پیشنهادات درخواست می شود).
مشکلی که ممکن است در بازارهای غیر نقدینگی با آن روبرو شویم این است که نمی توانیم دارایی های خود را با قیمت "عادلانه" بفروشیم. در واقع نشان دهنده این است که هیچ خریداری مایل به انجام معامله نیست و دو گزینه برای ما باقی می ماند: درخواست را پایین بیاورید یا منتظر افزایش نقدینگی باشید.
حجم معاملات شاخصی است که می تواند به ما در تعیین نقدینگی کمک کند. می توان آن را به چند روش اندازه گیری کرد و نشان می دهد که چقدر ارزش در یک بازه زمانی معامله شده است. به طور معمول، نمودارها حجم معاملات روزانه را نشان می دهند. آشنایی با نقدینگی می تواند در زمینه تحلیل بنیادی مفید باشد.
اختلاف تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال چیست؟
تجزیه و تحلیل بنیادی بر اساس پارامترهای شرکت است. از سوی دیگر، تجزیه و تحلیل تکنیکال فقط تغییرات قیمتها و داده های قیمتهای گذشته را در نظر می گیرد.
سرمایه گذاران تجزیه و تحلیل تکنیکال را بر روی نمودار انجام می دهند. هدف از تجزیه و تحلیل تکنیکال، ایجاد فرضیه هایی بر اساس شاخص های قیمت گذشته سهام است. تحلیلگران تکنیکال به داده ها و بنیادهای شرکت اعتماد ندارند. آنها نمودارها مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند و در تلاش هستند که الگوهایی برای شناخت شرایط بازار پیدا کنند.
در نگاه اول، تجزیه و تحلیل تکنیکال ممکن است غیر منطقی به نظر برسد. با این حال، ارتباط روانشناختی قوی بین تغییرات قیمت و روانشناسی شرکت کنندگان در بازار وجود دارد. از آنجا که قیمت سهام بر اساس عرضه (تقاضا) و تقاضا (خرید) تعیین می شود، نقاط عطف قیمت سهام به احتمال زیاد بر نگرش فعالان بازار تأثیر می گذارد.
در تحلیل تکنیکال برای بررسی شرایط بازار از ابزارهای مختلفی استفاده می شود که شامل موارد زیر است:
- خطوط روند یا ترند
- کانال ها
- نوسان
- الگوهای شمع یا کندل
- اندیکاتورها
- اسلاتورها
- حجم معاملات
هر یک از این شاخص ها، معنای متفاوتی داشته و برای بررسی شرایط خاصی مورد استفاده قرار می گیرند.
نتیجه گیری
در این مقاله متوجه شدیم که تحلیل بخشی از بازار سرمایه محسوب می شود که بدون آن نمی توان وارد بازار سرمایه شد. از طریق تحلیل می توان دید بهتری برای خرید و فروش ارز دیجیتال داشت. به صورت کلی دو روش برای تحلیل بازار ارزهای دیجیتال وجود دارد و هر یک از این روش ها مکمل روش دیگری است. برای تحلیل های بلند مدت، نیاز به بررسی داده های کلان و تاثیرگذار است که تحت این شرایط نیاز به تحلیل فاندامنتال است. تحلیل فاندامنتال به بررسی شرایط کلی ارز های دیجیتال، آینده آن ها و آمار و ارقام پروژه ها می پردازد.
تکنیکال یا فاندامنتال ؟
تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال: از کدام تحلیل باید استفاده کرد؟
برای دههها، ترجیح تحلیلگران استفاده از تحلیل فاندامنتال بود. با پیشرفت تحلیل داده و مدلسازیهای مربوط به آن، تحلیل تکنیکال نیز پرطرفدار شد. با توجه به آنکه هرکدام جنبههای متفاوتی را در تحلیل مد نظر قرار میدهند، پاسخ ایده آل آن است که از هر دو استفاده شود. برای تحلیلهای بلند مدت، نیازمند به دادههای کلان و عوامل بزرگ و تاثیرگذار هستیم، بنابراین تحلیل فاندامنتال در الویت قرار دارد. در حالتی که بخواهیم براساس نوسانات کوتاه مدت تحلیل کنیم، تحلیل تکنیکال کاربرد بیشتری خواهد داشت.
درک تفاوت بین تحلیل تکنیکال و فاندامنتال برای تریدرهای ارز دیجیتال ضروری است. در این پست به مقایسه تفاوت آنالیز تکنیکال و بنیادی میپردازیم.
یکی از مهمترین بخشهای بازار ارزهای دیجیتال، تحلیل است. با کمک تحلیل، ارزنده بودن یک رمز ارز را میتوان تشخیص داد و بهترین زمان برای خرید و فروش آن را تعیین کرد. بدون آنالیز، صرفا بر اساس شانس عمل کرده و احتمال ضرر کردن در مقایسه با سود بردن به شدت افزایش پیدا میکند. علت اصلی بازنده بودن بسیاری از بازیگران در بازارهای مالی، کوچک شمردن اهمیت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و عدم درک تفاوت آنها است.
هدف در اینجا تعیین ارزش ذاتی یک دارایی (در حوزه فعالیت ما یک ارز دیجیتال) است. تلاش بر این است که بالاتر یا پایینتر بودن قیمت کنونی یک رمز ارز در مقایسه با ارزش ذاتی آن را مشخص کرد. به این ترتیب فرد به استراتژی مناسبی برای سرمایه گذاری در یک رمز ارز دست خواهد یافت. برای درک بهتر، مثال زیر را در نظر بگیرید. این مثال به درک بهتر تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال کمک میکند.
تصور کنید فردی تصمیم گرفته در یک شرکت اقدام به سرمایه گذاری کند. برای اطمینان از سلامت مالی این شرکت، او قادر است مواردی مثل درآمد شرکت، ترازنامه، صورتهای مالی و گردش پول را در آنجا ارزیابی کند. این احتمال وجود دارد که او قبل یا بعد از این بررسیها، به صنعت مربوط به حوزه فعالیت شرکت نیز توجه کرده و تحقیقاتی درباره آن انجام بدهد. در آنالیز بنیادی، بعد از این عمل، سوالاتی مثل رقبا، جامعه هدف و سرعت گسترش یا حتی کوچک شدن آن صنعت مطرح میشود. حتی میتوان مطالعات خود را گستردهتر کرد تا ملاحظات اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم نیز در تحلیل گنجانده شوند. این یک رویکرد از پایین به بالا است.
همانطور که گفتیم در تحلیل بنیادی هدف نهایی، تجزیه و تحلیل ارزش و قیمت ذاتی یک دارایی و مقایسه آن با قیمت فعلی است. اگر ارزش واقعی از قیمت کنونی بالاتر باشد، نتیجه میگیریم دارایی مورد نظر اکنون ارزان به فروش میرسد. اگر ارزش واقعی پایینتر از قیمت کنونی باشد، قیمت حال حاضر دارایی مورد نظر گران تلقی میشود. به این ترتیب میتوان درباره بهترین زمان خرید و فروش یک رمز ارز تصمیم گرفت.
مزایا و معایب تکنیکال یا فاندامنتال
در نظر داشته باشید اگرچه همه قادر هستند از تحلیل فاندامنتال برای آنالیز انواع دارایی در بازارهای مالی مختلف استفاده کنند، اما در دنیای رمز ارزها ممکن است اوضاع متفاوت باشد، چرا که یافتن بخشی از دادهها دشوار یا غیر ممکن است و همبستگی سنگینی بین کوینهای گوناگون وجود دارد. در نتیجه احتمال ناکارآمد شدن یا پایین آمدن دقت تحلیل بنیادی در اینجا بالا میرود.
البته نباید فراموش کرد در صورتی که (با درک درست از تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال) آن را به درستی انجام بدهیم، قادر است با دقتی زیاد ارزان یا گران بودن قیمت یک دارایی را در مقایسه با ارزش ذاتی آن مشخص کند. اسطورههای سرمایه گذاری مانند مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی وارن بافت و بنجامین گراهام در طول چندین دهه ثابت کردهاند که استفاده درست از آنالیز بنیادی نتایجی شگفتانگیز و بسیار سودآور خواهد داشت.
از طرفی دیگر، مشکل اینجاست که به سختی میتوان به یک تحلیل فاندامنتال خوب و در عین حال ساده و قابل فهم دست پیدا کرد. هدف این نوع آنالیز، در چند کلمه یعنی «تعیین ارزش ذاتی» خلاصه میشود، اما این کار از آن چه تصور میکنید بسیار دشوارتر است! مشخص کردن ارزش واقعی یک رمز ارز، فرآیندی وقتگیر بوده و به کار بسیار بیشتری نسبت به ارتباط دادن اعداد به یک فرمول، نیازمند است. تحلیل فاندامنتال در گرو ارزیابی عوامل متعدد بوده و منحنی یادگیری در آن کاملا شیبدار است
مقایسه تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال
آنالیز فاندامنتال راهکاری قدرتمند به منظور ارزیابی شرکتها بوده و از این نظر، آنالیز تکنیکال نمیتواند با آن رقابت کند. برای سرمایهگذاران، تحقیق روی طیف وسیعی از معیارهای کمی و کیفی، یک نقطه شروع اساسی برای هر نوع سرمایهگذاری و بیزینس است. تحلیل بنیادی به مطالعه و بررسی شرایط و وضعیت یک دارایی، در اینجا یک رمز ارز مشخص، میپردازد. هدف اصلی آن، تعیین ارزش واقعی دارایی مورد نظر است. در مقابل، تحلیل تکنیکال از طریق مطالعه وضعیت گذشته، قیمت آن ارز دیجیتال را در آینده پیشبینی میکند.
طرفداران روش فاندامنتال معتقد هستند قیمت حال حاضر یک رمز ارز، لزوما منعکسکننده ارزش واقعی آن نیست. این ایدئولوژی و نوع نگاه، پایه تصمیمات سرمایهگذاری در روش آنالیز نام برده است. در آن سو، دوستداران روش تکنیکال اعتقاد دارند از طریق ارزیابی عملکرد و رفتار قیمت در گذشته و همچنین بررسی حجم معاملات، میتوانید رفتار آینده را نیز تا حد زیادی پیشبینی کنیم. آنها به جای مطالعه عوامل بیرونی، خود را درگیر نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازار میکنند.
دیدگاه افراد معتقد به فرضیه بازار کارا (Efficient-Market Hypothesis) نیز جالب است. اعتقاد آنها بر این است که با اتکای همیشگی به تحلیل تکنیکال، موفقیت امکانپذیر نیست. گفتنی است در یک بازار کارا، اطلاعات موجود خیلی سریع روی قیمت اوراق بهادار اثر میگذارند. به عبارتی در اینجا اطلاعات بلافاصله بر قیمت سهام تاثیر گذاشته و قیمتها، طبق این اطلاعات تعدیل خواهند شد. فرض بر این است که افراد فعال در یک مارکت، به منظور تصمیمگیری درباره خرید یا فروش یک دارایی، همه اطلاعات مربوط را در قیمت در نظر میگیرند.
خلاصه تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال
تحلیل تکنیکال برای معاملات کوتاه مدت استفاده میشود، اما تحلیل بنیادی دید بلند مدتتری دارد، زیرا نگاه تحلیلگران بنیادی کلی است. برخلاف تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال نیاز به دانش بالای علوم اقتصادی و سیاسی ندارد.
تحلیل بنیادی به دنبال پیدا کردن رابطه بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است، اما در تحلیل تکنیکال تنها فاکتوری که مورد ارزیابی قرار میگیرد، قیمت است.
تحلیل تکنیکال مناسبترین زمان ورود یا خروج را در کوتاه مدت نشان میدهد، در حالی که تحلیل بنیادی سهم خوب را برای بلندمدت شناسایی میکند.
هزینه و زمان تحلیل تکنیکال کم است، اما این هزینه و زمان برای تحلیل بنیادی مقداری قابل توجه است.
نتایج تحلیل تکنیکال در صورت عدم رعایت قوانین با خطا مواجه میشود، اما نتایج تحلیل بنیادی در صورت تغییرات محیطی تحلیل، با خطا مواجه میشوند.
تحلیل تکنیکال از نمودار و اندیکاتور و تحلیل بنیادی از اطلاعات مالی شرکت، صنعت و عوامل محیطی مانند دلار برای تحلیل استفاده میکند.
در تحلیل بنیادی روند گذشته ارز دیجیتال و تغییرات قیمتی در طول تاریخ مورد مطالعه قرار نمیگیرد، اما در تحلیل تکنیکال تغییرات کنونی برای مطالعه روند در آینده به کار میرود، زیرا در تحلیل تکنیکال اعتقاد بر این است که روند گذشته دوباره تکرار خواهد شد.
قیمت و حجم ترند سهام، تنها ورودی های تحلیل تکنیکال هستند، در حالی که بررسی وضعیت درآمد، ترازنامه، و وضعیت جریان نقدینگی یک شرکت، در تحلیل بنیادی مهم به شمار میروند.
در بازار ارزهای دیجیتال تحلیل بنیادی بهتر است یا تکنیکال؟
فعالان بازارهای مالی بعد از چند دهه استفاده از تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و مقایسه تفاوت آنها، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که در مارکتهای مختلف، مخصوصا رمز ارزها، بهترین استراتژی استفاده ترکیبی از آنها است. نباید این دو را شبیه یک رقیب دید و صرفا روی یک روش متمرکز شد، بلکه آنها مکمل یکدیگر هستند.
این دو روش، دست به دست هم، درک ما را نسبت به زمینههای مختلف یک بازار مالی زیادتر میکنند. بعید نیست افرادی سبک معاملاتی منحصربهفرد خود را داشته و از آن استفاده کنند، اما در عمل، بسیاری از تریدرها از یک یا ترکیب این دو روش تحلیلی در معاملات خود بهره میبرند. این روشها هم در تحلیلهای کوتاه مدت و هم در تحلیلهای بلند مدت قابل استفاده هستند.