الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال مطالعه رفتار قیمت در بازارهای مالی است. این روش به دنبال شناسایی و اندازه گیری احساسات بازار است. احساسات می توانند صعودی یا نزولی باشند.
تحلیلگران فنی بر این باورند که فعالیت های معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت اوراق بهادار و رمزارز ها می تواند نشانه های ارزشمندی از حرکت قیمت آتی اوراق بهادار و رمزارز ها باشد.
این روش ممکن است در مقابل تحلیل بنیادی قرار گیرد که به جای الگوهای الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال قیمتی تاریخی یا روند سهام، بر وضعیت مالی شرکت تمرکز دارد.
تحلیل بنیادی در برابر تحلیل تکنیکال
برخلاف تحلیل بنیادی (فاندامنتال)، که تلاش میکند ارزش اوراق بهادار را بر اساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، روش تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معاملات تمرکز دارد.
ابزارهای تحلیل برای بررسی روشهایی که عرضه و تقاضا برای اوراق بهادار بر تغییرات قیمت، حجم و نوسانات ضمنی تأثیر میگذارد، استفاده میشود.
دراین روش اغلب برای تولید سیگنالهای معاملاتی کوتاهمدت از ابزارهای مختلف نمودار (چارت)استفاده میشود. این اطلاعات به تحلیلگران کمک می کند تا برآورد کلی ارزش دارایی های خود را بهبود بخشند.
موارد استفاده
تجزیه و تحلیل تکنیکال را می توان بر روی هر دارایی با داده های معاملاتی تاریخی استفاده کرد.
سهام، قراردادهای آتی، کالاها، ارزها و سایر اوراق بهادار است. در این آموزش، ما معمولاً رمزارز ها را در مثال های خود تجزیه و تحلیل کنیم، اما به خاطر داشته باشید که این مفاهیم را می توان برای هر نوع دارایی به کار برد. در واقع، این متد در بازارهای کالاها و فارکس که معامله گران بر روی حرکات کوتاه مدت قیمت تمرکز می کنند، بسیار رایج است.
تاریخچه
تحلیل تکنیکی همانطور که امروز می شناسیم اولین بار توسط چارلز داو و نظریه داو در اواخر دهه 1800 معرفی شد. چندین محقق قابل توجه از جمله ویلیام پی همیلتون، رابرت ریا، ادسون گولد و جان مگی به شکل گیری آن کمک کردند. اساس آن امروزه به تجزیه و تحلیل فنی تکامل یافته است و صدها الگو و سیگنال را در بر می گیرد که طی سال ها تحقیق توسعه یافته اند.
مفروضات
تحلیل تکنیکال با این فرض عمل میکند که فعالیتهای معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار میتوانند شاخصهای ارزشمندی از حرکتهای قیمت آتی اوراق بهادار در صورت همراه شدن با قوانین سرمایهگذاری یا معاملات مناسب باشند. تحلیلگران حرفه ای اغلب از تحلیل تکنیکال در ارتباط با سایر اشکال تحقیق استفاده می کنند. معامله گران خرده فروشی ممکن است تنها بر اساس نمودارهای قیمت اوراق بهادار و آمارهای مشابه تصمیم گیری کنند، اما تحلیلگران حرفه ای به ندرت تحقیقات خود را به تحلیل بنیادی یا تکنیکال محدود می کنند.
تحلیل تکنیکال تلاش میکند تا حرکت قیمت تقریباً هر ابزار قابل معاملهای را که عموماً تحت تأثیر نیروهای عرضه و تقاضا است، از جمله سهام، اوراق قرضه، معاملات آتی و جفت ارز و رمزارز ها پیشبینی کند.
پارامترهای اساسی تحلیل تکنیکال عبارتند از :
اینفوگرافی
نمودار اینفوگرافی تحلیل تکنیکال
مفاهیم اساسی
تحلیل تکنیکال مبتنی بر مطالعه روند(Trend)تغییر قیمت ها است. فرض اساسی تحلیل تکنیکال این است که روند ها تکرار پذیرند.روند قیمت ها می تواند صعودی باشد. در این صورت میگوییم بازار گاوی(Bullish) است. چنانچه روند نزولی باشد می گوییم بازار خرسی(Bearish) است.
در تحلیل تکنیکال بازه های زمانی (Time frames)برای مطالعه روند ها بکار می روند.
ابزار
برای مطالعه تغییرات قیمت در گذشته، و پیدا کردن روند، از نمودار (چارت) استفاده می شود. نمودار دارای دو محور است. محور افقی مربوط به زمان است. محور عمودی قیمت است.
برای ترسیم تغییرات قیمت بر روی نمودار از خطوط(Lines)، میله ها(Bars)، شمعدانها(Candlestick) و هِیکن آشی استفاده میشود.
مهمترین ابزارهای تحلیل تکنیکال
محدودیت ها
دانشمندان می توانند نتایج را در دنیای فیزیکی و از طریق روش علمی پیش بینی کنند. تحلیل فنی بازارهای قیمت اوراق بهادار و رمزارزها از روش علمی پیروی الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال می کند. در یک علم سخت مانند شیمی ، چیزی که مشاهده و اندازه گیری می شود یک جسم است. تحلیل فنی احساسات بازار را مطالعه می کند که توسط انسان ها تولید می شود.
این روش ابزاری را در اختیار شما قرار می دهد تا بفهمید بازار درهر لحظه چه احساسی را نشان می دهد. با این وجود چون انسان ها یادگیرنده هستند ممکن است پیشبینی الگوی رفتاری آنها دشوار باشد.
ابزارهای یافتن روند ها
برای یافتن روند از نشانگرها (indicators) استفاده می شود. نشانگر ها به دو دوسته ثابت(استاتیک) و پویا(دینامیک) تقسیم میشوند.
ساده ترین ادیکاتور خط روند است. نشانگر های پویا نیز برای یافتن روند در بازارهای آشفته تر استفاده می شوند. میانگین متحرک یکی از نشانگر های پویا است.
از نوسانگرها (اسیلاتورها) نیز برای یافتن بهترین موقعیت های معامله استفاده می کنند.
الگوهای هارمونیک (الگو های فیبونانچی)
ساعد نیوز: هارمونیکها (الگوهای فیبوناچی) الگوهایی هستند که با اشکالی خاص و در نسبت های معینی از درصد های فیبوناچی ایجاد می شوند. شناسایی این الگوها بر خلاف الگوهای کلاسیک (منظور همان الگوهای سروشانه، کف و سقف های دو قلو، مثلت ها و …) به تجربه و تمرین بیشتری احتیاج دارد که به مرور زمان خواهید توانست با چشم نیز این الگوها را تشخیص دهید.
هارمونیکها (الگوهای فیبوناچی) الگوهایی هستند که با اشکالی خاص و در نسبت های معینی از درصد های فیبوناچی ایجاد می شوند. شناسایی این الگوها بر خلاف الگوهای کلاسیک (منظور همان الگوهای سروشانه، کف و سقف های دو قلو، مثلت ها و …) به تجربه و تمرین بیشتری احتیاج دارد که به مرور زمان خواهید توانست با چشم نیز این الگوها را تشخیص دهید. الگوهای هارمونیک یکی از مباحث جذاب تحلیل تکنیکال می باشد که در دوره های پیشرفته تحلیل تکنیکال تدریس می شود. معاملات هارمونیک در تلاش است تا حرکات بعدی قیمت را پیش بینی کند.در ادامه خواهید فهمید که الگوهای درون نمودار به دو بخش “ادامه دار” و “بازگشتی” تقسیم شده و بعدا نیز به دو دسته ساده و پیچیده دسته بندی می شوند.
الگوی هارمونیک در تحلیل تکنیکال
الگوهای هارمونیک در تحلیل تکنیکال توسط آقای گارتلی در سال 1932 ایجاد شد. گارتلی در کتاب خود با نام سود در بازار سهام (بورس) در مورد الگوی 5 نقطه ای صحبت کرد و آن را الگوی گارتلی نامید. بعدا فردی به اسم لری پساونتو این الگو را با دنباله اعداد فیبوناچی بهبود بخشید و قوانینی را در مورد استفاده از دنباله اعداد فیبوناچی در الگوهای گارتلی به وجود آورد.
چندین نویسنده دیگر نیز وجود دارند که بر روی الگوهای هارمونیک در تحلیل تکنیکال کار کرده اند؛ اما به نظر من (و اکثر فعالان بازار سرمایه) بهترین آن ها اسکات کارنی با کتاب “معامله هارمونیک” است. کارنی الگوهای دیگری همچون الگوی “خرچنگ” “کوسه”، “خفاش” و 0- 5را نیز اختراع کرد و همچنین عمق زیادی در فهم و دانش این الگوها ایجاد کرد.
اصلی ترین نظریه مربوط به الگوهای هارمونیک مربوط به حرکات زمان/قیمتی است که به دنباله فیبوناچی و تقارن آن ها در بازارها مربوط است.
آنالیز دنباله اعدا فیبوناچی در تمام بازار ها و در هر بازه زمانی ای قابل انجام است. ایده اولیه در استفاده از این دنباله ها این است که نقاط بازگشتی کلیدی، عقب نشینی ها، اوج گرفتن ها و نوسانات رو به بالا و پایین را تشخیص دهیم.
در الگوهای هارمونیک با یک سری ساختار هندسی سر و کار داریم که از دنباله فیبوناچی استفاده می کنند. فهم این الگوها یک فرصت های خاص و فوق العاده ای را در اختیاران فعالان بازار بورس قرار می دهد؛ زیرا با استفاده از آن ها می شود روند های قیمتی را پیش بینی کرده و و نقاط بازگشتی را مشخص کرد. معامله گران بورس با استفاده از این الگوها می توانند نقاط ورود، توقف و اهداف قیمتی خود را تعیین کنند.
ترکیب هندسه و اعداد فیبوناچی
معاملات هارمونیک، الگوهای قیمتی و ریاضیات را با هم ترکیب می کند تا یک روش معامله بسازد که دقیق و برمبنای این فرضیه است که الگوها در نمودار تکرار می شون دریشه این روش، نسبت اولیه یا مشتقی از آن است (0.618 یا 1.618). نسبت ها شامل این موارد هستند: 0.382، 0.50، 1.41، 2.0، 2.24، 2.618، 3.14 و 3.618.
نسبت اولیه (primary ratio) تقریبا در کل طبیعت، ساختار محیط و رویدادها مشاهده می شود و همچنین در ساختارهایی ایجاد شده توسط انسان نیز می توان آنرا یافت.از آنجایی که این الگو و نسبت در طبیعت و جامعه تکرار می شود، می توان این نسبت را در بازارهای مالی نیز مشاهده نمود که از محیط و جامعه ای که معامله در آن انجام می شود تاثیر می پذیرد.
با یافتن الگوهایی که دارای طول و اندازه های متفاوت است، معامله گر می تواند نسبت های فیبوناچی را به الگوها اعمال کند و برای پیش بینی قیمت های آینده تلاش نمیاد. بخش اعظیم از این روش معامله، به اسکات کارنی (Scott Carney) نسبت داده شده، با این حال افراد دیگری نیز در این روش مشارکت داشته اند و الگوها و سطوحی را یافته اند که باعث بهبود عملکرد این روش می شود.
الگو های هارمونیک
الگوی گارتلی در تحلیل تکنیکال
در طول این مقاله بیشتر در مورد این الگو که توسط گارتلی به وجود آمد و بعدا کارنی نسبت های فیبوناچی را به آن اضافه کرد، صحبت کردیم. در تصویر زیر نمونه ای از آن را می بینید.
سبت ها در این الگو چگونه است؟ در اینجا از مثال الگوی صعودی استفاد می کنیم. قیمت از نقطه X شروع شده و تا A بالا می رود و سپس به اندازه 0.618 نسبت به A به سمت B پایین می رود(0.618 مقداری که از X تا A رفتیم را محاسبه کرده و ضلع سوم را از X به B می کشیم) قیمت بعد از این مرحله به اندازه نسبت 0.382 تا 0.886 AB به سمت C می رود و ضلع BC را تشکیل می دهد. سپس به نسبت 1.13 تا 1.62ضلع AB ضلع سوم مثلث BCD با نام CD را می کشیم. نقطه D از X تعیین شده و برای مشخص کردن آن از نسبت 0.785 استفاده می کنیم.
الگوی خرچنگ در تحلیل تکنیکال
از نظر کارنی الگوی خرچنگ فوق العاده دقیق است و نسبت های آن به اعداد فیبوناچی بسیار نزدیک هستند. پیشنهاد ما نیز این است که برای تحلیل تکنیکال قیمت ها حتما نگاهی به الگوی خرچنگ بیندازید. الگوی خرچنگ از نظر ظاهری به نوع پروانه ای شباهت دارد؛ اما در اندازه و نسبت ها متفاوت هستند. تعیین نقطه C مانند دو الگوی قبلی است؛ اما خط نسبت رسم AB از XA از 0.382 تا 0.618 بوده و ضلع CD نیز با نسبت 2.618 الی 3.618 رسم می شود.
الگوی 3 درایو یا 3 Drives
این الگو، شباهت زیادی به الگوی AB=CD دارد. تنها تفاوت این است که در این الگو، 5 لگ در ساختار پترن وجود دارد. برخی از کتب، قواعد موج شماری الیوت را برگرفته از این الگو می دانند.این الگو دارای 3 قله یا درایو و 2 کارکشن یا اصلاح است. درایوها یا نقاط قله با اعداد نام گذاری شده و کارکشن ها با حروف نام گذاری می شوند.نکته مهم این الگو این است که به منظور تشکیل یک الگوی ایده آل ۳ درایو، باید طول کارکشن ها و درایوها از نظر زمانی و قیمتی با یکدیگر برابر باشند. در شکل زیر، الگوی ۳ درایو نشان داده شده است.
الگوی خفاش Pat Pattern
در آموزش الگوهای هارمونیک، این الگو از نوع بازگشتی شناخته شده است. درواقع، تغییریافته و توسعه یافته الگوی گرتلی است. بعنوان یکی از دقیق ترین الگوهای هارمونیک شناخته شده است. ضریب اطمینان و دقت نسبت به سایر الگوهای هارمونیک بالاتر است. این الگو، در دو نوع الگوی خفاش صعودی و الگوی خفاش نزولی بوده و شباهت زیادی به گرتلی و پروانه دارد. تنها تفاوت در نسبت های فیبوناچی است. الگوی خفاش صعودی یا Bullish Bat: الگوی خفاش نیز شبیه به الگوی گارتلی اما دارای نسبت های فیبوناچی مختلفی است:
.B=38.2-50% XA C=38.2-88.6% AB
D=88.6% XA D=161.8-261.8% BC
نمونه ای از الگوی خفاش صعودی به شکل زیر است:
الگوی خفاش نزولی یا Bearish Bat: نسبت های فیبوناچی در این الگو به شکل زیر هستند:
B=38.2-50% XA C=38.2-88.6% AB
D=88.6% XA D=161.8-261.8% BC
الگوی سایفر در تحلیل تکنیکال
الگوی سایفر یک الگو با نسبت های خاص فیبوناچی است که برای رصد نمودارها در بورس مورد استفاده قرار می گیرد. این الگو در تحلیل تکنیکال کمتر مشاهده می شود؛ زیرا تغییرات قیمتی ای که بتواند نسبت های آن را به وجود آورد کمیاب هستند. این نسبت ها به شرح زیر هستند:
AB: یک بازگشت از ضلع XA به نسبت 0.382 تا 0.618
BC: افزایش و بالا رفتن به نسبت 1.272 تا 1.414 از XA
CD: بازگشت با نسبت 0.786 از ضلع XC
الگوی کوسه در تحلیل تکنیکال
این الگو به نسبت بقیه مقداری جدید تر است و برای اولین بار در سال 2011 برای تحلیل تکنیکال بازار بورس مورد استفاده قرار گرفت. برای اینکه نام آن بهتر به یادتان بماند به این فکر کنید که بسیاری از معامله گران در بورس به دنبال صید ماهی هستند؛ اما برخی از آن ها که غول محسوب می شوند کوسه شکار می کنند. الگوی کوسه به دلیل فوق العاده دقیق و قدرتمند بودنش مخصوص این افراد است.این الگو نسبت معروف بازگشتی 0.886 را دارد و از 4 ضلع تشکیل شده است. خط AB در راستای projection XA با نسبت 1.13 تا 1.618 کشیده می شود و در گستره projection خط AB نیز 1.618 تا 2.24 ضلع BC را داریم. در زیر تصویر حالت صعودی این الگو که مورد بررسی قرار گرفت را می بینید.
الگوی پروانه در تحلیل تکنیکال
اکنون با نگاهی به نسبت ها و اضلاع متوجه این حرف که گفتم این الگوها شباهت زیادی به یکدیگر دارند می شوید. تنها تفاوت بین الگوی پروانه و گارتلی در این است که D بیشتر از X بالا و یا پایین می رود؛ زیرا نسبت آن بیشتر از نسبتش در گارتلی است. در تصویر زیر نمونه الگوی پروانه ای را مشاهده می کنید. همانطور که در حالت صعودی مشخص است ضلع AB به نسبت 0.786 از ضلع XA کشیده شده است و نقطه C با نسبت 0.382 الی 0.886 از نقطه A به دست آمده است. ضلع CD نیز با ادامه دادن ضلع AB با نسبت 1.618 تا 2.24 قابل رسم است.
الگوی AB-CD
کی از معتبرترین و مهمترین الگوهای هارمونیک رایج و موجود در بازار، الگوی AB-CD است. این الگو از 4 نقطه A، B، C و D تشکیل می شود. دو خط AB و CD را لگ های (Legs) الگو می نامند. خط نیز کارکشن یا اصلاح نامیده می شود. علاوه براین، این الگو یکی از انواع الگوهای بازگشتی است. نکته مهم این است که به منظور استفاده از این پترن در معاملات، بهترین نوع معامله می تواند خرید در نزدیکی نقاط A یا C و فروش در نزدیکی نقاط B یا D است.این الگو معمولا به دو حالت زیر اتفاق می افتد:
طول BC بازگشتی دارای درصدی بین 38.2 تا 88.6 درصد است. نقطه D که در اینجا همان PRZ است، جهت قیمت تغییر کرده و در میان دو نسبت 113 تا 261.8 درصد قرار می گیرد.تارگت یا هدف ها در الگوی AB-CD معمولا یکی از نسبت های زیر هستند:
مثلا درصورتی که 61.8 درصد از AB توسط BC اصلاح شد، هدف نقطه D باید روی سطح 161.8 درصد از BC واقع شود. از بین نسبت های ذکر شده در جدول فوق، حالت های ایده آل برای الگوی AB=CDS در سطوح اصلاحی 61.8 و 78.6 درصد قرار دارند.در آموزش الگوهای هارمونیک، به منظور یافتن بهترین ناحیه PRZ می توان ابزار فیبوناچی پروجکشن بر الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال روی موج AB را بکار برد. ناحیه ای که همپوشانی فیبوناچی مناسبی در آن ایجاد شود، نقطه PRZ احتمالی درنظر گرفته می شود. با اتصال نقاط A-B-C به یکدیگر، ناحیه نقطه D بطور کامل مشخص می شود.
بطورکلی در مباحث آموزش الگوهای هارمونیک، الگوهای هارمونیک یا فیبوناچی به ۲ دسته صعودی و نزولی طبقه بندی می شوند. یعنی هریک از الگوهای هارمونیک، ۲ حالت صعودی و نزولی دارند.معمولا این الگوها، در انتهای امواج صعودی یا نزولی تشکیل شده و موجب تغییر در روند می شوند. علاوه براین، اگر این الگوها در بازه های زمانی بالاتری شکل بگیرند، دارای اعتبار بالاتری خواهند بود. بنابراین، روند بلندمدت را مشخص می کنند.شکل گیری این الگوها در انتهای موج های صعودی یا اصلاحی بسیارمهم است. زیرا اگر بتوانید این الگوها را قبل از پایان یافتن موج صعودی یا نزولی شناسایی کنید، قادرید با فاصله زمانی مناسب قبل از بازار، از این روند خارج شوید یابه آن ورود پیدا کنید.
شرح 3 الگوی مثلث در بورس (همراه استراتژی معاملات)
الگوی مثلث به طور کلی سه نوع دارد و یک الگوی نموداری متداول در تحلیل تکنیکال است که معاملهگران باید به آن آگاه باشند.
در بین الگوهای قیمتی، الگوهای مثلث به چند دلیل حائز اهمیت هستند.مثلثها کاهش نوسانات را در طول زمان نشان میدهند که در نهایت ممکن است دوباره افزایش یابد.این مسئله، بینشی تحلیلی در مورد شرایط فعلی قیمت ارائه میکند و همچنین اینکه چه نوع شرایطی ممکن است در آینده پیش آید.الگوی مثلث (هم به هنگام شکلگیری و هم هنگامی که کامل میشود) میتواند نمایانگر فرصتهای معاملاتی باشد.
1. مثلث متقارن
یک مثلث متقارن هنگامی اتفاق میافتد که حرکات صعودی و نزولی قیمت دارایی، در طول زمان به ناحیهای کوچکتر و کوچکتر محدود میشود.
در این الگو، حرکت به سمت بالا و پایین محدودتر از سابق است و این حرکت نسبت به آخرین حرکت رو به بالا و پایین زیاد نیست.به عبارت دیگر، در این الگو، نوسانات رو به بالا در نقطهای پایینتر و نوسانات رو به پایین در نقطهای بالاتر شکل میگیرد.وصل کردن سقف نوسانهای بالا با خط روند و کف نوسانهای پایین با خط روند باعث ایجاد یک مثلث متقارن میشود جایی که دو خط روند به سمت یکدیگر حرکت میکنند.
هنگامی که بتوان سقف دو نوسان بالا و کف دو نوسان پایین را به وسیله یک خط روند به یکدیگر متصل کرد میتوان مثلث را رسم کرد.از آنجا که قیمت در یک الگوی مثلث ممکن است چندین بار به سمت بالا و پایین حرکت کند، معاملهگران معمولا پیش از ترسیم خطوط روند صبر میکنند تا قیمت، سه نوسان بالا و پایین را شکل دهد.در کاربرد واقعی، اغلب مثلثها را میتوان با روشهای اندک متفاوتی رسم کرد. به عنوان مثال، عکس فوق، روشهای مختلفی را نشان میدهد که ممکن است معاملهگران مختلف یک الگوی مثلث را در این نمودار خاص الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال یک دقیقهای ترسیم کرده باشند.
2. مثلث افزایشی (Ascending triangle)
یک مثلث افزایشی با نوساناتی که در سقف، به یک سطح قیمت مشابه میرسند تشکیل میشود.
هنگامی که یک خط روند با اتصال سقف نوسانات بالا ترسیم میشود، یک خط افقی ایجاد میکند. خط روندی که کف نوسانهای رو به پایین را به هم متصل میکند، زاویهای صعودی دارد که باعث ایجاد یک مثلث افزایشی میشود.
نوسانات قیمت در حین شکلگیری و تکمیل این الگو، به یک ناحیه کوچکتر و کوچکتر محدود میشود اما در هر حرکت رو به بالا به یک سطح تقریبا یکسان میرسد.یک مثلث افزایشی را هنگامی میتوان ترسیم کرد که دو نوسان بالا و دو نوسان پایین با یک خط روند به یکدیگر متصل شوند.
3. مثلث کاهشی (Descending triangle)
یک مثلث کاهشی از نوسانات رو به بالای پایینتر و نوسانات رو پایینی که به یک سطح قیمت مشابه میرسند تشکیل میشود.
هنگامی که یک خط روند در امتداد نوسانات رو به پایین (کفها) مشابه ترسیم شود، یک خط افقی ایجاد میکند. خط روندی که نوسانات نزولی بالای مثلث را متصل میکند زاویهای به سمت پایین دارد، و باعث ایجاد یک مثلث کاهشی میشود.
در این الگو، نوسانات قیمت به یک ناحیه کوچکتر و کوچکتر محدود میشود اما در هر حرکت رو به پایین به یک سطح تقریبا یکسان میرسد.
یک مثلث کاهشی را میتوان هنگامی ترسیم کرد که دو نوسان رو به بالا و دو نوسان رو به پایین توسط یک خط روند به یکدیگر متصل شوند.
در واقع، هنگامی که شما بیش از دو نقطه برای اتصال داشته باشید، خط روند ممکن است به طور کامل و بینقص کفها و سقفها را به یکدیگر متصل نکند. نباید انتظار داشت این خطها به شکلی ایدهآل به هم وصل شوند.
صرفا باید خطوط روندی را ترسیم کنید که به بهترین شکل، مطابق با عملکرد قیمت باشند.
استراتژی شکست (Breakout Strategy)
استراتژی شکستهشدن قیمت را میتوان در انواع مثلث استفاده کرد.
صرف نظر از اینکه مثلث افزایشی، کاهشی یا متقارن باشد، شیوه عمل براساس این استراتژی یکسان است.
به هنگام حرکت قیمت یک دارایی به بالاتر از خط روند بالایی یک مثلث، میتوان وارد معامله خرید شد است.
هنگامی که قیمت یک دارایی، به زیر خط روند پایینی مثلث نزول کرد باید دست به فروش زد.
از آنجا که هر معاملهگر ممکن است خطوط روند خود را اندکی متفاوت رسم کند، ممکن است نقاط الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال ورود و خروج به معامله در بین معاملهگران اندکی متفاوت باشد.
برای تشخیص شکستهای واقعی و خروج قیمت از مثلث، هنگامی که قیمت در حال خروج از مثلث است، افزایش در حجم معاملات میتواند سیگنالی از معتبر بودن شکست باشد.
هدف این استراتژی، به دست آوردن سود به هنگام خروج و دور شدن قیمت از مثلث است.
اگر قیمت به پایینتر از حمایت مثلث (خط روند پایینتر) بشکند، آنگاه معاملهگر یک معامله فروش (Short کردن) با حد ضرری که بالای نوسان بالای اخیر، یا بالای مقاومت مثلث (خط روند بالاتر) قرار داده شده، آغاز میکند (در بورس تهران هنوز امکان Short کردن وجودن ندارد).
اگر قیمت بالاتر از مقاومت مثلث (خط روند بالاتر) شکسته شود، آنگاه معاملهگر وارد معامله خرید میشود و حدضرر را کمی پایینتر از کف قیمت اخیر قرار میدهد.
برای خروج موفقیتآمیز از معاملات سودآور، برای معاملات خود حدسود تعیین کنید.
میتوان حدسود را روی قیمتی است که معادل کل ارتفاع الگوی مثلث باشد. به عنوان مثال، اگر مثلث در قسمت قطور خود (ضلع چپ) 50 تومان ارتفاع داشت، آنگاه هدف سود را باید 50 تومان بالاتر از نقطه شکست قرار دهید.
حدسود، سادهترین رویکرد برای خروج از یک معامله سودآور است. درنهایت، قیمت یا به حدضرر یا به حدسود خواهد رسید.
مشکل اینجاست که گاهی معامله ممکن است سود خوبی نشان بدهد اما به حدسود نرسد. برای این شرایط و برای جلوگیری از سوخت شدن سودها، معامله گران باید معیارهای بیشتری به استراتژی خروج از معاملات اضافه کنند. مثلا تعیین کنند که اگر قیمت، روندی خلاف پوزیشن اتخاذ شده آغاز کرد از معامله خارج شوند.
استراتژی پیشبینی
شکل پیشرفتهتر این استراتژی، پیشبینی تشکیل مثلث و مسیر نهایی شکست قیمت است.
با فرض پیشبینی تشکیل الگوی مثلث و پیشبینی مسیر آینده شکست، معاملهگران اغلب میتوانند معاملاتی با سود احتمالی بسیار خوب در مقایسه با میزان ریسک بدست آورند.
فرض کنید یک مثلث شکل میگیرد و یک معاملهگر معتقد است که قیمت درنهایت آن را شکسته و خارج شده به سمت بالا حرکت خواهد کرد.
در این مورد، معاملهگر میتواند به جای صبر کردن برای شکست، نزدیک به حمایت مثلث خرید کند.
با خرید نزدیک به کف مثلث، معاملهگر با قیمت بسیار بهتری وارد معامله میشود و با تعیین حد ضرر در زیر مثلث، میزان ریسک معامله کم خواهد بود.
اگر قیمت به سمت بالا شکسته شود، همان روش یکسانی که برای هدفگذاری شرح داده بودیم را میتوان الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال به عنوان هدف قیمت تعیین کرد. معاملهگری که پیشدستی میکند و قبل از شکست مثلث وارد معامله میشود، به خاطر اینکه قیمت ورود به معامله پایینتر است، از معاملهگری که منتظر شکست مثلث است سود بیشتری از بازار میگیرد.
برای استفاده از “استراتژی پیشبینی” یک مثلث باید حداقل سه بار با حمایت و یا مقاومت برخورد کند، به این علت که در سومین (یا آخرین) برخورد با حمایت یا مقاومت است که معاملهگر میتواند معاملهای انجام دهد.
دو نوسان اول تنها برای ترسیم مثلث استفاده میشوند. بنابراین، برای ایجاد سطوح بالقوه حمایت و مقاومت، و انجام معامله در یکی از آنها، قیمت باید حداقل سه مرتبه به آن سطح برخورد کند.
اندازه پوزیشن و مدیریت ریسک
همیشه از یک حد ضرر استفاده کنید.حتی اگر قیمت شروع به حرکت به نفع شما کند، میتواند در هر زمانی بازگشت داشته باشد (در ادامه بخش شکست کاذب را ببینید).داشتن حد ضرر به معنای کنترل ریسک است. اگر دارایی در جهت پیشبینی شده پیشرفت نکند، معاملهگر با کمترین ضرر از معامله خارج میشود.
داشتن حد ضرر به معاملهگر اجازه میدهد تا اندازه ایدهآل پوزیشن (مبلغی که وارد معامله میکند) را انتخاب کند. اندازه پوزیشن تعداد سهام (بازار سهام)، لاتها (بازار فارکس)، یا قراردادهایی (بازار معاملات آتی) است که در یک معامله به کار گرفته میشود.
برای محاسبه اندازه ایدهآل پوزیشن، ببینید که تا چه اندازه حاضرید برای یک معامله ریسک کنید.معاملهگران حرفهای به طور معمول یک درصد (یا کمتر) از کل موجودی حساب خود را در هر معامله ریسک میکنند. یک درصد از حساب خود را محاسبه کنید. به عنوان مثال، اگر کل سرمایه بورسی شما 120 میلیون تومان است، میتوانید تا 1.2 میلیون در هر معامله ریسک کنید.
پس از آگاهی به این موضوع، تفاوت بین قیمتهای ورود و حد ضرر خود را در نظر بگیرید.
به عنوان مثال، اگر نقطه ورود شما به یک سهم 1500 تومان و حد ضرر شما 1350 تومان باشد، پس ریسک شما 150 تومان در هر سهم خواهد بود. برای محاسبه تعداد سهامی که میتوانید در هر معامله داشته باشید، 1.2 میلیون تومان (حداکثر ریسک) را تقسیم بر 150 تومان (ریسک به ازای هر سهم) کنید. به این ترتیب شما میتوانید اندازه پوزیشن خود را تا 8,000 سهم انتخاب کنید.
این حداکثر مقداری است که شما میتوانید وارد معامله کنید تا ریسکتان در معامله تقریبا معادل یک درصد از موجودی کل حسابتان باشد.
اگر سرمایهتان رقم بالاییست، مطمئن شوید در سهمی وارد میشوید که معاملات آن حجم کافی دارد. اگر اندازه پوزیشن خود را نسبت به بازاری که در آن معامله میکنید بیش از اندازه بزرگ بگیرید، در معرض ریسک عدمنقدشوندگی قرار میگیرید.
شکستهای کاذب (False breakouts)
شکستهای کاذب مشکل اصلی هستند که معاملهگران به هنگام معامله براساس الگوهای مثلث یا هر الگوی قیمتی دیگری با آن مواجه میشوند.
یک شکست کاذب هنگامی اتفاق میافتد که قیمت بالاتر از مثلث رفته و سیگنال یک شکست را میدهد اما سپس در مسیر عکس بازگشت میکند و حتی ممکن است از طرف دیگر مثلث بشکند و خارج شود.
شکستهای کاذب بخشی از معاملات هستند و ممکن است منجر به ضرر در معاملات شوند.
در مواجهه با شکستهای کاذب نباید دلسرد شوید.تمام شکستها کاذب نیستند و شکستهای کاذب در حقیقت میتوانند به معاملهگران کمک کنند تا معامله را بر اساس استراتژی پیشبینی (که شرح دادیم) انجام دهند.
اگر در یک معامله نیستید و قیمت در مسیری مخالف آنچه انتظار داشتید دچار شکستی کاذب شد، فورا وارد معامله شوید!
به عنوان مثال، فرض کنید مثلثی شکل میگیرد و ما بر اساس تحلیل خود از عملکرد قیمت آن محدوده انتظار داریم که قیمت در نهایت به سمت بالای مثلث شکسته شود.
اما این اتفاق نمیافتد و قیمت اندکی پایینتر از مثلث رفته و سپس به شکلی تهاجمی به سمت مثلث برگردد. در این صورت، میتوانید یک معامله خرید شوید و حدضرر را دقیقا در زیر کیف اخیر قرار دهید از آنجا که حرکت قیمت به سمت پایین شکست میخورد، بسیار محتمل است که قیمت سعی کند از مثلث خارج شده و به بالاتر از آن رشد کند.
سخن آخر در خصوص الگوهای مثلث
الگوی مثلث از الگوهای متداول قیمتی است که در نمودارها به وفور میتوان یافت.دانستن نحوه تفسیر و معامله کردن با الگوهای مثلث مهارت خوبی است زیرا آنها رایج هستند اما ممکن است هرروز و در تمام داراییها اتفاق نیفتند.معاملهگران کوتاهمدت، اغلب احتیاج به طیف گستردهتری از استراتژیها دارند و نه فقط الگوهای مثلث.
مفاهیمی که در این مقاله مورد بحث قرار گرفت را میتوان برای معامله با سایر الگوهای نموداری نیز به کار گرفت، مانند محدودههای رنج، گوهها (wedges) و کانالها.پیش از اقدام به معامله این الگوها با پول واقعی، تشخیص، ترسیم و معامله با الگوهای مثلث را با معاملات مجازی تمرین کنید. به این ترتیب میتوانید قبل از اینکه سرمایه خودتان را به ریسک بیندازید، مطمئن شوند که با تحلیل و تشخیص الگوهای مثلث، توانایی کسب سود را دارا هستید.
الگوی وایکوف چیست؟
باید بدانیم الگوها یکی از ابزارهای مهم در تحلیل تکنیکال به شمار می روند. این الگوها قادرند در تشخص و شناسایی روند قیمت و حرکت آن به تریدر کمک کنند. الگوی وایکوف هم مانند دیگر الگوها مثل الگوی الیوت و الگوی پین بار و غیره، کمک کننده تریدر در تحلیل بازار ارز دیجیتال میباشد. تیم توکن باز در این مقاله قصد دارد به بررسی الگوی وایکوف بپردازد. پس با ما همراه باشید.
مفاهیم کلی:
الگوی وایکوف چیست؟
در تعریف این الگو میتوانیم اینگونه بگوییم که این الگو در 92 سال پیش یعنی 1930 توسط Richard Wyckoff ابداع شد، که در راستای آن یک سری اصول و استراتژیها برای تریدها و سرمایه گذاران طراحی و تعریف کرد.
این الگو را میتوان یکی از راه کارهای مهم تحلیل تکنیکال برشمرد که به تریدرها کمک خواهد کرد در بازارهای رمز ارز و بازارهای مالی تصمیمات مطلوبی بگیرند.
در واقع الگوی وایکوف پروسهای میباشد که از آن جهت تمرکز بر مرحله انباشت یک نمودار قیمت بهره وری میشود. ضمن آنکه تریدرها با فهم الگوهای عرضه و تقاضا قادرند به شاخص بازار دست پیدا کرده و آن را تحلیل کنند و به نتیجه مطلوب خود برسند.
ریچارد وایکوف برای توسعه و بهبود این الگو زمان بسزایی را صرف کرد و کوششها و فعالیتهای وی تأثیر بسزایی بر تحلیل تکنیکال مدرن گذاشت. وی از این روش در بازار سهام بهره جست. اما به مرور این روش در دیگر بازارهای مورد بهره وری قرار گرفت.
wyckoff
الگوی وایکوف و درصد قابل اطمینان آن
این الگو برای تریدرهایی که به دنبال اخذ سود از قسمت اصلی یک روند هستند تأثیر بسزایی دارد.
اما باید بدانیم این روش قاعدتاً همیشه مؤثر واقع نمی شود. باید دانست به طور کلی تریدرها اغلب روی نقطهٔ حمایتی خرید کرده و روی نقطهٔ مقاومتی به فروش میرسانند. باید بدانیم اگر یک تریدر آگاهی و مهارت لازم را از مرحله انباشت و بالا رفتن قیمت داشته باشد، انجام معاملات برای وی به سهولت و درصد موفقیت بیشتر خواهد بود.
مقصود از تحلیل تکنیکال این میباشد که قیمت احتمالی یک رمز ارز یا سهام را در آینده بر مبنای احتمالات بتوانیم پیش بینی کنیم. الگوی وایکوف قادر است به تریدرها کمک کند احتمال تحلیل هدفهای قیمتی و جهتهای محتمل را بالا ببرد. باید بدانیم که روش وایکوف نیز همانند سایر ابزارهای معاملاتی محدودیتهای مختص به خود را در بر دارد. ضمن آنکه باید یادآور شویم در معاملات مالی هیچ ابزاری قادر نخواهد بود تا اطمینان و تضمین کنندهٔ سود 100% به کاربران باشد.
لازم است به این موضوع دقت کنید که بازار همواره در نوسان است و هیچ ضمانتی وجود ندارد که قدم به قدم با الگوی وایکوف هم مسیر شود. باید بر این امر واقف آیید که حتی اگر همهٔ مراحل وایکوف را بر روی یک قیمت پیاده سازی کنید، باز هم قادر نخواهید بود که اطمینان حاصل کنید که به سود خواهید رسید. بدین جهت میزان اطمینان کاربر به الگوی وایکوف بسته به نحوه تمرین و پیگیری همهٔ قوانین آن ضمن بهره وری از یک سیستم مدیریت سرمایه ی قدرتمند دارد.
قانون سهگانهی الگوی وایکوف
روش شناسی بر پایهٔ الگو وایکوف بر سه اصل استوار است که وجود این اصلها در بسیاری از تحلیلهای بازار رایج و قابلیت کاربردی دارد.
باید بدانیم که این قوانین دربرگیرندهٔ، مشخص یا معین نمودن شرایط فعلی بازار، توانایی بالقوهٔ حرکتی بازار و رمز ارز، انتخاب نمودن مطلوبترین موقعیتهای شورت و لانگ، شناسایی آمادگی وضعیت یک رمز ارز یا دارایی، به صرف خارج شدن از وضعیت رنج و دستیابی به قیمت و هدف مدنظر است.
این قوانین قابلیت بهره وری در تمامی چارتها و بازارها را دارند.
قانون اول: عرضه و تقاضا
باید بر این امر واقف آییم که قانون عرضه و تقاضا در صدر کانون توجه سرمایه گذاری در الگوی وایکوف میباشد. با بالارفتن تقاضا نسبت به عرضه و پیشی گرفتن آن موجب افزایش قیمتها میشود. علت این امر آن است که میزان خریداران از فروشندگان بیشتر خواهد بود اما در شرایط عکس این موضوع یعنی فروش بیش از خرید باشد عرضه نیز از تقاضا پیشی گرفته و قیمت دچار کاهش میشود.
بیشتر سرمایه گذارانی که پیروی الگوی وایکوف هستند برای آنکه بتوانند دید مطلوبتری از رابطهٔ بین عرضه و تقاضا داشته باشند، دست به مقایسه روند حرکت قیمت و حجم معاملات میزنند که این رویکرد دید کلی در مورد حرکتهای بعدی بازار به سرمایه گذاران عرضه میکند.
قانون دوم: علت و معلول
این قانون به کاربر میگوید که تمایزها و یا تفاوتهای بین دو مقولهٔ عرضه و تقاضا امری تصادفی نیست. بلکه این امر پس از آماده شدن در طی ادوار گوناگون و در نتیجهٔ یک اتفاق به خصوص رخ میدهد.
از منظر وایکوف یک دوره انباشت و ماندگاری (علت) در آخر به روند افزایشی (معلول) ختم خواهد شد. در روبهرو نیز دوره پخش و یا توزیع (علت) روند نزولی یا افت (معلول) را به دنبال خواهد داشت.
وایکوف برای تخمین توانایی بالقوهٔ معلولهای یک علت، راهکاری منحصربهفرد را خلق و به اختیار گرفت. به نوعی میتوان گفت، وی راهکارهایی ساخت که قادر بودند اهداف معامله را بر مبنای دورههای انباشت و توزیع مشخص کنند.
قانون سوم: تلاش و نتیجه
قانون انتهایی وایکوف اذعان میدارد که تغییرات قیمتی، حاصل یک تلاش میباشد که با حجم معامله نمایش داده میشود. در صورتی که حرکت قیمت شبیه با حجم معاملاتی باشد، روند شانس مطلوبی برای تداوم خود دارد، اما اگر واگرایی بین قیمت و حجم قابل ملاحظه باشد، محتملاً روند بازار ایست کرده و یا آنکه مسیر خود را عوض خواهد کرد.
wyckoff
رویکردهای وایکوف نسبت به بازار
رویکردهای وایکوف به ارائه ۵ اصل کلی نسبت به بازار میپردازد. این اصول به شرح الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال زیر است:
تأثیر روند فعلی بازار بر آتی آن
با تعیین روند فعلی بازار قادر خواهیم به روند آتی آن پی ببریم. در مورد بازار ارزهای دیجیتال، اگر قادر به شناسایی موقعیت بازار فعلی باشیم، قادریم که بدانیم بازار به چه سمت و سویی در حرکت خواهد بود.
انتخاب رمز ارز همسو با روند
یک معامله گر با مهارت بالا و حرفهای باید تمام سعی خود را بر آن دارد که سهام یا رمز ارز خود را همانند و هم مسیر با روند بازار انتخاب کند. به گونهای که اگر روند بازار افزایشی بود رمز ارزهایی را انتخاب کند که همسو با بازار رشد کرده و افت کمتری را تجربه کرده باشند. عکس این موضوع نیز صدق خواهد کرد. بهطوریکه در روند نزولی ارزهایی صرف معامله انتخاب میشوند که عملکرد و کارایی ضعیفی داشته و همسو با روند دچار افت قیمت شدهاند.
انتخاب دلیل برای رمز ارز متناسب با هدف
در این اصل میتوان اینگونه عنوان کرد که الگوی وایکوف به نمودارهای «P&F» وابسته است. لازم است بدانیم این اصل نشات گرفته از قانون علت و معلول است. باید اینگونه بگویم که در بازار رمز ارزها، نمودار افقی نمایانگر (علت) و حرکات همسو با روند نمایانگر (معلول) میباشند.
انتخاب رمز ارز در شرف حرکت
یک سرمایه گذار قادر است با بهره وری از ابزارهای متعدد به شناسایی رمز ارزهای در شرف حرکت دست پیدا کند و با پیش بینی حرکتها پوزیشن خرید یا فروش را باز کند.
برای شناسایی روند حرکت رمز ارزها میتوان از تستهای 9 گانه بهره جست.
این بدان معنی است که اگر 9 تست شناسایی روند در مورد یک ارز دیجیتال به حرکت افزایشی و روند صعودی آن اشاره داشت، خریداری کنید. همین امر معکوس هم پابرجاست.
تخصیص وقت برای ارزیابی شاخصها
بیش از سه چهار رفتارهای بازار از یک الگوی تکرار شونده بهر جویی میکنند. وجود همین امر قادر است علت کافی برای موفقیت تریدرها باشد. به طوری که تریدر قادر است، رفتارهای شاخص پیشین اندوختهها را پیروی کرده و برای آینده حرکت خود از آنها تبعیت بجوید. باید بدانیم تاریخ همیشه در بازارها از خود ردپا به جا گذاشته و تکرار میشود. پس همچنین اصلی قادر است برای تریدرها سودآور تلقی شود.
الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال
معامله گران در بورس برای تحلیل تکنیکال این بازار از الگوهای مختلفی استفاده می کنند. در میان تمامی الگوهای موجود الگوهای عمومی قیمت سال های متمادی به دلیل واقعیت و اطلاعات مناسبی را که در اختیارکاربران قرار می دهند دارای طرفداران بسیاری هستند. از جمله این الگوها می توان به الگوی سر و شانه اشاره نمود. اگر می خواهید با الگوی سروشانه و ویژگی های آن بیشتر آشنا شوید تا پایان با ما همراه باشید.
الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال چیست؟
الگوی سر و شانه در واقع نوعی الگوی نموداری است که دارای یک خط کف به همراه سه قله قیمتی می باشد. قله های سمت چپ و راست دارای ارتفاع مشابهی هستند اما قله میانی بلند تر از سایر قله ها است. این الگو در تحلیل تکنیکال تغییر روند بازار از حالت صعودی به نزولی را نشان می دهد و جز معتبرترین الگوهای بازگشت روندی محسوب می شود. همچنین از برترین الگوهای صدور سیگنال های معاملاتی می باشد که شکل گیری آن پایان روند صعودی را نشان می دهد.
الگوی سر و شانه چه زمانی شکل می گیرد؟
الگوی سر و شانه هنگامی شکل می گیرد که یک سهم قیمت آن به قله جدیدی رسیده باشد و بعد به محدوده پایین حرکت صعودی پیشین خود باز گردد. بعد قیمت مجددا به سطحی بالاتراز قله قبلی قیمت صعود نموده و قسمت سر الگو شکل می گیرد و دوباره به خط کف برگشته و قیمت مجددا افزایش می یابد. در این حرکت صعودی قیمت در بهترین حالت می تواند به سطح قله قیمتی اولیه برسد. با رسیدن به چنین سطحی قیمت ها حرکت نزولی خود را شروع می کنند و بعد به سمت خط گردن این الگو حرکت می نماید.
الگوی سروشانه چه چیزهایی را نشان می دهد؟
به طور کلی یک الگوی سر و شانه سقف و کف دارای سه بخش زیر است:
- بعد از یک روند صعودی بلند مدت قیمت ها به یک قله جدید می رسند و بعد حرکت نزولی کوچکی را به منظور ایجاد یک دره انجام می دهند.
- قیمت ها مجددا حرکت صعودی خود را شروع می کنند و سقف قیمتی جدیدی می سازند و بعد مجددا نزول می کنند.
- قیمت ها برای سومین مرتبه حرکت صعودی انجام می دهند اما در نهایت می توانند به سطح قله اولیه برسند قبل از آنکه مجددا حرکت نزولی خود را شروع کنند.
- در این الگو قله های 1 و 3 شانه ها را تشکیل می دهند و قله 2 یا وسط تشکیل دهنده سر الگو می باشد. به خطی که دره های شماره 1 و 2 را به یکدیگر متصل می نماید خط گردن می گویند.
الگوی سر و شانه سقف
الگوی سر وشانه سقف در تحلیل تکنیکال جز الگوهای بازگشتی است. بنابراین الگوهایی هستند که روند قیمت بعد از تشکیل الگو در آن ها تغییر می یابد. این الگو در پایان حرکتی صعودی رخ خواهد داد و موجب تغییر جهت بازار و حرکت به سمت نزول قیمت می گردد. در این الگو سه قله وجود دارد و قله وسط دارای بیشترین ارتفاع ممکن است که همان سر الگو می باشد.
برای انجام معاملات از طریق این الگو هنگامی که حالت کلی الگو را در چارت یافتید باید منتظر بمانید که شاهد شسکسته شدن خط گردن باشید. بهترین حالت این است که خط گردن پرقدرت شکسته شود و دارای شرایط یک شکست مناسب باشد. اگر قیمت با حرکت خیلی سریع و قوی خط گردن را بشکند و شما از ورود به پوزیشن جا ماندید کاری که می توانید انجام دهید این است که منتظر حرکت برگشتی به خط گردن باشید تا بتوانید به پوزیشن راه یابید. در این الگو باید حتما بین شانه چپ و سر واگرایی وجود داشته باشد، زیرا این واگرایی تشکیل الگوی سر و شانه را تایید می نماید.
نحوه تشخیص حد زیان و سود در الگو سقف
در این الگو حد زیان بر روی شانه راست قرار گرفته است. البته در بعضی از شرایط الگوهای سر و شانه ای شکل می گیرد که در آن ها ارتفاع شانه راست و سر فاصله بسیار کمی با یکدیگر دارند، در چنین شرایطی می توان قسمت بالای سر را به عنوان حد زیان در نظر گرفت. به منظور تعیین حد سود نیز باید فاصله قسمت سر تا خط گردن را اندازه گیری نمود و از محل شکسته شدن خط گردن به سمت پایین را بررسی نمود.
الگوی سر و شانه ی معکوس
الگوی سر و شانه معکوس دقیقا نقطه مقابل الگوی سر و شانه است. از این الگو به عنوان الگوی سر و شانه کف نیز یاد می کنند. این الگو تغییر روند از نزولی به صعودی را پیش بینی می نماید و زمانی مشخص خواهد شد که حرکات قیمتی یک سهم دارای مشخصه های زیر باشد.
در الگوی سر و شانه کف قیمت به سمت دره حرکت می کند و مجددا حرکت صعودی خواهد داشت. به طوری که قیمت دوباره به سطحی پایین تر از دره قبلی حرکت می کند و حرکتی صعودی انجام می دهد. در پایان قیمت دوباره یک حرکت نزولی تا سطح دره اول خواهد داشت. با انجام این حرکات قیمت حرکتی صعودی پیدا می کند و به سمت سطح مقاومتی که در قله های قبلی تشکیل شده می رود.
نحوه تشخیص حد زیان و سود در الگو کف یا معکوس
الگو سر و شانه در فارکس نیز مورد استفاده قرار می گیرد، از این رو معامله گرانی که در این بازارها الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال مشغول به فعالیت هستند باید بتوانند به خوبی این الگوها را تحلیل نمایند و حد زیان و سود در آن ها را تشخیص دهند تا بتوانند معاملات سودمندی را تجربه نمایند. در این الگو حد زیان زیر شانه سمت راست قرار دارد. البته افرادی که می خواهد اطمینان بیشتری داشته باشند می توانند زیر قسمت سر را به عنوان حد زیان در نظر بگیرند. البته حتما باید به این نکته توجه نمود که فاصله میان شانه راست تا سر خیلی زیاد نباشد.
در این الگو حد سود نیز معادل فاصله میان سر تا خط گردن است که باید آن را از مکانی که خط گردن شکسته می شود به سمت بالا اعمال نمود.
دو الگوی سر شانه سقف و کف چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند؟
الگوی سرو شانه سقف و کف تفاوت هایی دارند که موجب تمایز آن ها از یکدیگر شده است. در الگوی سر وشانه کف یا معکوس برای کامل شدن الگو حتما باید شکسته شدن خط گردن اتفاق بیافتد. اما تکنیک هایی که برای محاسبه قیمت های هدف مورد استفاده قرار می گیرند دقیقا مانند الگوی سقف است. تنها تفاوتی که در کف وجود دارد تمایل بیشتر برای حرکات بازگشتی به سمت گردن پس از موجب نزولی است.
مناسب ترین روش برای پی بردن به این تفاوت این است که هر بازار فقط بعد از یک سکون یا رکود می تواند روندی نزولی داشته باشد. در بیشتر موارد کاهش تقاضا یا همان تمایل برای خرید در بین معامله گران در راستای سوق دادن بازار در جهت نزولی کافی می باشد. به این نکته توجه داشته باشید که بازار هرگز پس از یک دوره سکون نمی تواند یک صعود ناگهانی داشته باشد. تنها در شرایطی که میزان تقاضا بیشتر از عرضه باشد و بالا رفتن هجوم خریداران نسبت به فروشندگان قیمت ها صعود خواهند داشت.
الگو سر و شانه های مرکب
الگوی سر و شانه مرکب یکی از حالت های الگو سر و شانه است که در آن شاهد دو سر یا دو شانه چپ یا راست خواهیم بود. البته استفاده از این الگو چندان رایج نیست و اما می تواند در پیش بینی بازار موثر باشد. از مهم ترین ویژگی های این الگو می توان به این موضوع اشاره نمود که الگوی مرکب تمایل بسیارشدیدی برای رعایت تناسب درالگوی سر و شانه دارند. به این معنی که اگر در سمت راست شانه واحدی وجود داشته باشد حتما در سمت چپ نیز یک شانه واحد خواهیم داشت. بنابراین اگر دو شانه در سمت چپ باشد انتظار می رود که در سمت راست نیز دو شانه خواهد بود.
الگوهای سر و شانه کف و سقف دو قلو
الگوی کف دو قلو
الگوی سر و شانه دو قلو از نوع کف در انتهای یک روند نزولی ایجاد می شود و بازگشت قیمت به شکل صعودی را نشان می دهد. تشکیل این الگو می تواند سود زیادی را نصیب سهامداران کند. الگوی کف دو قلو شباهت بسیاری به حرف W دارد و دارای دو کف متوالی پشت سر هم و یک خط گردن می باشد. خط گردن در واقع خط مقاومت است. با تشکیل این الگو و شکسته شدن خط مقاومت پیش بینی می شود که سهم حداقل به اندازه فاصله سقف تا خط گردن رشد کند. به میزانی که شکل گیری این الگو مدت زمان بیشتری را طول بکشد اعتبار بالاتری خواهد داشت. همچنین افزایش حجم نیز در شکل گیری این الگو می تواند اعتبار الگو را بیشتر نماید.
الگوی سقف دوقلو
این الگو دقیقا نقطه مقابل الگو کف دو قلو است، بنابراین در انتهای یک روند صعودی شاهد آن خواهیم بود و بازگشت قیمت به شکل نزولی را نشان می دهد. در این الگو نیز دو قله متوالی پشت سر هم و یک خط گردن وجود دارد. به این معنی که بعد از تشکیل الگو و شکسته شدن خط حمایت و افزایش حجم سقف نمودار به اندازه فاصله سقف تا گردن افت خواهد داشت. توجه داشته باشید که در این الگو خط حمایت بعد از شکسته شدن به خط مقاومت تبدیل می شود و نقش مقاومتی خواهد داشت. معمولا بازگشت این خط با یک فرصت خروج مجدد همراه خواهد بود، زیرا الگو به شدت نزولی است.
آیا در الگوهای کف و سقف دوقلو امکان نقض وجود دارد؟
نمی توان به صورت قطعی بیان نمود که تمامی قوانین و الگوهایی که در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می گیرند صحیح هستند. با توجه به اینکه این الگوها تنها دارای پشتوانه آماری هستند احتمال نقض در الگوهای دو قلو سقف و کف وجود خواهد داشت. مثلا در الگوی سقف دوقلو قیمت پس از شکسته شدن خط گردن روندی صعودی به جای نزولی داشته باشد و دو قله قبلی نیز که اکنون به عنوان سطح مقاومت هستند به طرف بالا کشیده شوند الگوی سقف دو قلو نقض خواهد شد. این شرایط به صورت عکس می تواند برای الگو کف دو قلو نیز رخ دهد و الگوی آن نقض گردد. در صورتی که هر یک از این الگوها نقض شوند می توان خطی که به موازات قله ها یا دره ها ترسیم شده است حد زیان در نظر گرفت.
الگوی سر و شانه ادامه دهنده
الگوی سر و شانه ادامه دهنده نیزحالتی از الگوهای سر و شانه است که در آن نمودار قیمت شباهت بسیاری به الگوی مستطیل دارد. تنها تفاوت الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال آن ها در یک روند صعودی نقطه قعر یا کفی میانی در مقایسه با دو کفی دیگر عمیق تر هستند. همچنین در روند نزولی قله میانی در مقایسه با دو قله دیگر در چپ و راست دارای ارتفاع بیشتری است. از این رو می توان گفت که هر دو نوع الگو از نوع سروشانه هستند که از روند قبلی تبعیت می نمایند، در نتیجه نمی توان آن ها را با الگوهای سر و شانه برگشتی اشتباه گرفت.
سخن پایانی
همانطور که اشاره شد الگوی سر و شانه از جمله الگوهای بازگشتی است که بعد از تشکیل ساختار الگو در پایان روند انتظار چرخش روند وجود خواهد داشت. در الگوهای سر و شانه سقف انتظار می رود که قیمت ریزش داشته باشد. این در حالی است که در الگوهای سر وشانه کف منتظر افزایش قیمت خواهیم بود. از این الگوها می توان به منظور تشخیص اصلاح های مقطعی نمودار و یا چرخش روند اصلی نمودار استفاده نمود.