آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری

“سهام رشدی باید همواره در حال رشد باشد”
آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری
سرمایهگذاران با دلایل متفاوتی وارد یک سرمایهگذاری میشوند و زمانی که یک روند در بازار شکل میگیرد، افراد زیادی در آن نقش دارند. بسیاری از این افراد صرفا فقط زمانی که در بازار یک روند قطعی وجود دارد تصمیم به ورود میگیرند، شعار آنها این است که “روند دوست شماست” یا ” سوار بر روندها شوید”.
این همان استراتژی مومنتوم است و اساس آن از علم فیزیک نشات میگیرد که بیان میکند: یک جسم در حال حرکت گرایش دارد که همچنان در حرکت باقی بماند مگر اینکه نیرویی از خارج بر آن وارد شود (قانون اول نیوتن). مفهوم این قانون در بازار سرمایه این است که یک روند تمایل دارد به حرکت نزولی یا صعودی خود ادامه دهد، مگر اینکه یک نیروی بزرگتر از روند غالب، باعث تغییر روند شود.
کسانی که به استراتژی مومنتوم اعتقاد دارند، اغلب معاملاتشان در جهت بازار است و معتقدند که رشد منفی یا مثبت گذشته سهم، در آینده نیز به احتمال قوی ادامه خواهد داشت.
در این استراتژی، سهامی که بازده و عملکرد خوبی ندارند فروخته شده و سهام با بازدهی و عملکرد بهتر نگهداری و خریداری میشود. زیرا این اعتقاد وجود دارد که سهام با عملکرد خوب، به احتمال قوی عملکرد خوب خود را در میانمدت حفظ خواهد کرد.
شنا برخلاف جهت حرکت آب (استراتژی معکوس)
اساس استراتژی سرمایهگذاری معکوس بر این اصل استوار است که بازار سرمایه نسبت به اخبار و اطلاعات جدید، واکنش بیش از حد نشان میدهد. اغلب تحقیقات انجام شده نیز وجود این واکنش بیش از اندازه را تایید کرده است.
واکنش بیش از اندازه به اطلاعات چیست؟
سرمایهگذاران به اطلاعات و اخبار مربوط به شرکت بیشواکنشی نشان داده و با ایجاد تقاضای بالا برای سهام آن شرکت، باعث میشوند قیمت سهام بالاتر از قیمت واقعی خود افزایش یابد. همچنین در هنگام انتشار اخبار و اطلاعات منفی درباره یک شرکت، سرمایهگذاران واکنش منفی بیش از حدی به این اطلاعات میدهند و با افزایش عرضه، قیمت آن سهم به پایینتر از قیمت واقعی خود میرسد.
پس از بیشواکنشی به اطلاعات کوتاهمدت، قیمت سهام در بلندمدت تعدیل شده و اصلاح میشود. به عبارت دیگر، سرمایهگذاران در بلندمدت به اشتباه خود پی برده و با افزایش عرضه، قیمت سهم کاهش مییابد.
افرادی که به استراتژی معکوس اعتقاد دارند، بر این باورند که عوام و اکثریت بازار اشتباه میکنند و روندهای فعلی به زودی تغییر خواهد کرد. بنابراین برای دست یافتن به بازدهی باید با شجاعت در خلاف جهت بازار وارد معامله شد و با صبوری، سهامداری کرد.
بنابراین این افراد پس از کسب بازدهی از سهام با عملکرد خوب، این سهام برنده را میفروشند و یک سهام بازنده را برخلاف اعتقاد عموم خریداری میکنند.
سرمایهگذارانی که به استراتژی معکوس باور دارند، همیشه برخلاف نظر عموم و بزرگان حرکت نمیکنند. بنابراین وقتی یک سهم بطور مرتب قلههای بالاتر و بالاتری میرسد، به این معنی نیست که سرمایهگذاران طرفدار استراتژی معکوس، از آن سهم نفرت پیدا کنند. بلکه این سرمایهگذاران به دنبال سهامی هستند که تصور عموم این است که در آن سهم روندی وجود ندارد.
نشانههای افرادی با استراتژی سرمایهگذاری معکوس
وقتی یک سرمایهگذار با بررسی اخبار بازار در تلاش است تا تمایل غالب بازار را بدست آورد، در حال پیادهسازی استراتژی سرمایهگذاری معکوس است.
سرمایهگذارانی که از این استراتژی استفاده میکنند در صورتی که مشاهده کنند قیمت یک سهم در حال افزایش است ولی تعداد خیلی کمی پیشنهاد خرید یا توصیه در رابطه با آن سهم وجود دارد، شاید در آن سهم یک پتانسیل برای کسب سود مشاهده کنند.
تصمیمات یک سرمایهگذار در سرمایهگذاری معکوس از طریق نظرسنجیها برای یافتن تمایل بازار، مشاهده نسبت سفارشات خرید و فروش و استفاده از دانش شخصی برای بررسی تحلیلهای انجام شده اتخاذ میشود.
۵ قانون استراتژی سرمایهگذاری معکوس
در ادامه برای شناخت بیشتر استراتژی سرمایهگذاری معکوس، ۵ قانون این روش را شرح دادهایم:
قانون ۱ : وقتی روزنامهها و اخبار به آن موضوع پرداختند، همهچیز را تمام شده بدانید
شاید این موضوع برای روزنامهنگاران ناخوشایند بیاید ولی زمانی اخبار یک موضوع در سطح گستردهای در رسانهها منتشر میشود که دیگر برای سرمایهگذاری ارزشی ندارد و آن خبر بیفایده است.
در دنیایی که اخبار در کسری از ثانیه باعث تغییر قیمت یک سهام یا دارایی میشود، تصمیمگیری براساس اخبار صفحه اول روزنامه فردا صبح یا اخبار امشب تلویزیون یا مطلبی در سایت خبری باعث نجات سرمایهگذار یا کسب بازدهی نخواهد شد. زیرا قبل از اینکه حتی خبر منتشر شود، قیمت تغییر کرده است.
قانون ۲ : وقتی همه در حال فروش هستند شما بخرید و وقتی در حال خرید هستند شما بفروشید
برای اینکه خیلی ارزان بخرید و با قیمت بالاتر بفروشید، معمولا یک اختلاف نظر بنیادی با سایر بازیگران بازار پیدا خواهید کرد. زیرا شما یک آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری سهام برنده را خواهید فروخت و در کف بازار به دنبال سهام ارزشمندی خواهید بود که در دست بازندگان بازار است.
بیشتر افراد اینکار را غیرعاقلانه قلمداد خواهند کرد.
قانون ۳ : زمانی که درآمد افراد به حباب قیمت بستگی داشته باشد، هیچکس به وجود حباب اذعان نخواهد کرد
بازار وجود حباب را نادیده میگیرد زیرا هیچکس نمیتواند تحمل ترکیدن حباب را داشته باشد.
تئوریهای بنیادی بازارهای مالی به ندرت به افراد توضیح داده شده است و اینجاست که داشتن شک و تردید اغلب به عنوان بدبینی تلقی میشود.
منظور این نیست سرمایهگذارانی که استراتژی معکوس دارند باید مانند یک فرد خشمگین و بدخلق، همیشه ساز مختلف را بزنند و همیشه پیشبینیهایی برخلاف نظر اکثریت داشته باشند اما از طرف دیگر، یک فرد با استراتژی معکوس، هیچگاه در دام رفتار دستهجمعی نمیافتد.
قانون ۴ : هیچگاه هیچ توصیهای را جدی نگیرید
همه افراد در بازار نظر میدهند. شما باید روی تحقیقات خودتان تکیه کنید زیرا کسب بازدهی آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری در بازار با گوش دادن به نظرات حاصل نمیشود و بازار اهمیتی نمیدهد که شما به نظرات یک فرد متخصص گوش دادهاید، بلکه بازار راه خود را میرود و بازدهی از بازار فقط زمانی حاصل میشود که تحلیل و تحقیق درستی انجام داده باشید.
قانون ۵ : چیزی که برای شما واضح است را دیگران درک نخواهند کرد
اگر شما یک دیدگاه متناقض و معکوس دارید و میدانید این دیدگاه صحیح است، انتظار نداشته باشید که دنیا برای آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری شما کف بزند و هورا بکشد. اگر دیدگاهتان صحیح باشد، طول خواهد کشید تا خروجی موردانتظارتان به وقوع بپیوندد.
وقتی به وقوع پیوستن نتیجه آغاز شد، مهم نیست که نتیجه خوب باشد یا بد، در هر حال هیچکس چیزی دراین باره نخواهد گفت، زیرا عموم مردم آنرا نخواهند دید. فقط زمانی که همهچیز تمام شده، شما تیتر آنرا در روزنامهها و اخبار خواهید دید.
نتیجهگیری
سرمایهگذاری معکوس، پتانسیل کسب سود بالا را داراست، زیرا افراد معتقد به این آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری استراتژی، باور دارند که نظرات افراد و اقدامات آنها دو چیز کاملا متفاوت است. اما با این حال، باید همیشه در نظر داشت، پول در معاملهای بدست میآید که روندی در جریان باشد و همچنین، وجود یک علامت قطعی برای تایید بازگشت روند، الزامی است.
برخی از افرادی که با استراتژی سرمایهگذاری معکوس کار میکنند موفقیت زیادی کسب کردهاند ولی اینکار به راحتی ممکن نیست. افراد موفق در این استراتژی باید تحقیق بسیار دقیقی انجام دهند و همچنین به کاری که در انجام آن هستند اعتماد و اعتقاد بالایی داشته باشند.
چرا هر سرمایه گذاری باید استراتژی معاملاتی خاص خود را داشته باشد
استراتژی معاملاتی به عنوان یک نیاز برای سرمایه گذار
در بخش های قبل در خصوص طراحی سیستم معاملاتی در بازار صحبت کردیم و گفتیم هر سرمایه گذاری قبل از اینکه وارد یک موقعیت خرید شود باید چند نکته را رعایت کند و در نهایت 6 گام را طراحی سیستم معاملاتی عنوان کردیم. در این بخش قصد داریم در خصوص استراتژی معاملاتی هر سرمایه گذار در بازار سرمایه صحبت کنیم.
تعریف استراتژی معاملاتی
استراتژی معاملاتی مجموعه قوانینی می باشد که یک سرمایه گذار باید برای خود داشته باشد تا بتواند در بازار سرمایه موفق عمل کند و مهم تر از داشتن استراتژی معاملاتی؛ پایبندی به آن می باشد یعنی سرمایه گذار باید بتواند به استراتژی تدوین شده پایبند باشد و هیچگاه با توجه به شرایط پیش از آمده از آن تخطی نکند. یعنی ابتدا برنامه ریزی لازم برای تدوین یک استراتژی معاملاتی را انجام داده و سپس بر اساس آن عمل کند. پس میتوان به این نتیجه رسید که داشتن استراتژی در معاملات شرط لازم برای موفقیت می باشد ولی شرط کافی نیست و شرط کافی پایبندی به استراتژی و اجرای درست آن می باشد .
داشتن استراتژی در دنیای معامله گری
قبل از شروع صحبت در خصوص این موضوع بهتر است سوالی را مطرح کنیم. چرا همواره سرمایه گذاران در تلاش هستند تا از استراتژی معاملاتی دیگران تقلید کنند و از آن در معاملات خود استفاده کنند و آیا این درست است که از استراتژی معاملاتی دیگران در بازار استفاده کنیم؟
هر سرمایه گذاری با یک روش معاملاتی منحصر به فرد در بازار معامله می کند که با توجه به تجربه، تحقیق و روانشناسی فردی آن را بدست آورده و از آن استفاده میکند؛ بنابراین تقلید کردن از استراتژی معاملاتی دیگر سرمایه گذاران در بازار اشتباه محض می باشد ولی این موضوعی است که به وفور در بازار سرمایه شاهد آن هستیم. پس این سوال باقی می ماند که چرا بیشتر سرمایه گذاران به دنبال کپی کردن استراتژی معاملاتی سرمایه گذاران موفق در بازار هستند؟؟ اگر قرار باشد همه استراتژی های معاملاتی به موفقیت منجر شود چرا درصد بیشتری از بازار بازنده هستند و تنها درصد کمی برنده؟؟
برای داشتن معاملات موفق در بازار سرمایه باید یک سیستم معاملاتی مناسب داشت که در بخش زیر مراحل آن را تشریح میکنیم
مرحله اول: بازه زمانی خاص خود را انتخاب کنید.
مرحله دوم: روند را تشخیص دهید و از آن تایید بگیرید.
مرحله سوم: نسبت ریسک و ریوارد خود را تعیین کنید:
مرحله چهارم: مقدار سرمایه ای که قصد ورود به سهم را دارید تعیین کنید:
مرحله پنجم: نقاط ورود و خروجتان را مشخص کنید.
مرحله ششم: از سیستم استفاده کنید و با آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری آزمون و خطا کارایی آن را افزایش دهید.
با بررسی موضوعات بالا میتوان به این نتیجه رسید که استراتژی معاملاتی هر شخصی منحصر به فرد است و نمی توان از استراتژی معاملاتی دیگران تقلید کرد و در معاملات آن را به کار برد. از طرفی هر سرمایه گذاری باید بداند که استراتژی معاملاتی منحصر به فرد به سادگی و راحتی به دست نمی آید و نیازمند کسب تجربه در بازارهای مالی است. معمولا ممکن است سرمایه گذار در ابتدای تدوین یک استراتژی با شکست مواجه شود ولی باید این شکست را مبنای کار قرار داد و به سادگی دلسرد نشد و با تلاش بیشتر ضعفها را برطرف کرد.
انواع استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه
به صورت کلی و به زبان ساده میتوان گفت استراتژی معاملاتی بیانگر همان جمله معروف «کجا بخریم، کجا بفروشیم؟» است. یا به عبارت دیگر استراتژی معاملاتی به شما نشان میدهد که چه زمانی وارد بازار شوید و چه زمانی از آن خارج شوید. از آنجایی که بازار ایران بازاری یک طرفه (One Day) است فقط میتوان برای موقعیت خرید مدت استراتژی معاملاتی را در نظر بگیرید. در ادامه این مطلب از کارگزاری حافظ، انواع استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه بررسی شده است.
آشنایی با انواع استراتژی معاملاتی بازار سرمایه
استراتژی معاملاتی یک نوع استراتژی است که تنوع بالایی دارد. به عبارتی به ازای هر شخص فعال در بازار سرمایه احتمالا یک استراتژی معاملاتی وجود دارد چون اساسا استراتژی معاملاتی سلیقهای و بر مبنای تشخیص هر سرمایهگذار است.
اما میتوان برای استراتژی معاملاتی دو روش تحلیلی در نظر گرفت که این دو روش شامل تحلیل تکنیکال یا نموداری و تحلیل فاندمنتال یا بنیادی است.
در کل باید همیشه در نظر داشت که معامله در بازار سرمایه همان عمل خرید و فروش براساس تغییرات بازار برای کسب سود حاصل از تغییرات و حرکات قیمت است. نکته مهمی که باید اینجا در نظر داشت این است که ذهنیت استراتژی خرید و نگهداری که رویکردی بلند مدت است و در بین سرمایهگذاران منفعل وجود دارد با رویکرد خرید و فروش متفاوت است. با ما همراه باشید تا بیشتر با دو تحیلیل تکنیکال و تحلیل فاندمنتال برای تدوین استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه آشنا شوید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تجزیه و تحلیل تکنیکال روشی است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی با انجام تجزیه و تحلیل روند آماری جمعآوری شده از فعالیتهای تجاری مانند حرکت و حجم قیمت معاملات در آن استفاده میشود.
بر خلاف تجزیه و تحلیل بنیادی که تلاش میکند ارزش اوراق بهادار را براساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد حاصل از آن ارزیابی کند، تجزیه و تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معامله متمرکز است.
تجزیه و تحلیل تکنیکال سعی دارد حرکات قیمت هر ابزار قابل معاملهای را که عموما عرضه و تقاضا میشود از جمله سهام، اوراق بدهی، معاملات آتی و ارز را پیشبینی کند.
روش تحلیل تکنیکال جهت مشخص کردن نقاط حمایت و مقاومت برای ورود به موقعیت است. تریدرها روشهای مختلفی برای تحلیل تکنیکال دارند که میتوان آنها را به عنوان 4 استراتژی مشترک تحلیل تکنیکال در نظر گرفت.
4 استراتژیهای مبتنی بر تحلیل تکنیکال
روشهای مختلفی برای انجام یک استراتژی فعال معاملاتی استفاده میشود که در هر کدام محیط بازار و خطرات ذاتی بازار در نظر گرفته میشود. در ادامه چهار مورد از رایجترین استراتژیهای معاملاتی تکنیکال آورده شده است.
1. معاملات روزانه (Day Trading)
معاملات روزانه شاید شناخته شدهترین سبک معاملات و تجارت فعال باشد. این نوع معامله اغلب یک اسم مستعار برای تجارت فعال خود محسوب میشود. معاملات روز، همانطور که از نام آن پیداست، روش خرید و فروش اوراق بهادار در همان روز است.
در این معاملات موقعیت خریدها یا موقعیتها در همان روزی بسته میشوند. به طور سنتی، معاملات روزانه توسط تریدرهای حرفهای، مانند متخصصان یا بازارسازان انجام میشود. با این حال، تجارت الکترونیکی این رویه را برای تریدرهای تازه کار متفاوت کرده است.
2. معامله موقعیت (Position Trading)
برخی، معاملات موقعیت را یک استراتژی خرید و نگهداری و معامله فعال نمیدانند. با این حال، معاملات موقعیت، هنگامی که توسط یک تریدر کارکشته انجام میشود، میتواند نوعی معامله فعال باشد.
در معاملات موقعیت از نمودارهای بلندمدت، از روزانه تا ماهانه، در ترکیب با روشهای دیگر برای تعیین روند جهت فعلی بازار استفاده میشود. این نوع معامله بسته به روند ممکن است از چند روز تا چند هفته و گاهی بیشتر طول بکشد.
معاملهگران برای تعیین روند یک اوراق بهادار به دنبال سیگنالهای تشخیص روند هستند. با پرش و سوار شدن بر «موج»، معاملهگران از موقعیتهای نزولی و صعودی بازار بهرهمند میشوند. معاملهگرانی که به دنبال ترندهای بازار هستند معمولا به دنبال تعیین جهت بازار میروند، اما سطح قیمتی اوراق را پیشبینی نمیکنند.
به طور معمول، معاملهگرانی که به دنبال ترندهای بازار میروند بعد از اینکه روند خود را تثبیت کردند، دیگر معامله نمیکنند و وقتی روند شکسته شد، معمولا از موقعیت خارج میشوند. این به این معناست که در دورههای نوسان زیاد بازار، معاملات دشوارتر است و موقعیتهای آن به طور کلی کاهش مییابد.
3. معاملات نوسانات (Swing Trading)
با شکسته شدن روند، معاملهگران نوسانگیر معمولا وارد بازی میشوند. در پایان ترند، معمولا نوسان قیمت وجود دارد زیرا ترند جدید تلاش میکند خود را تثبیت کند. معاملهگران نوسانگیر با شروع نوسان قیمت، خرید یا فروش میکنند.
معاملات نوسان یا همان سوئینگ معمولا بیش از یک روز برگزار میشوند اما مدت زمان کمتری نسبت به معاملات ترند دارند. معاملهگران Swing اغلب مجموعهای از قوانین تجارت را براساس تجزیه و تحلیل فنی یا بنیادی برای خود ایجاد میکنند.
این قوانین معاملاتی یا الگوریتمها برای شناسایی زمان خرید و فروش اوراق بهادار طراحی شدهاند. اگرچه الگوریتم نوسان معامله نباید دقیق باشد و اوج یا دره حرکت را پیشبینی کند، اما به بازاری نیاز دارد که در یک جهت یا جهت دیگر حرکت کند. بازار محدود برای معاملهگران سوئینگ یا نوسان خطرناک است.
4. معاملات اسکالپینگ (Scalping)
اسکالپینگ یا اسکالپ تریدینگ یکی از استراتژیهایی معاملاتی زود بازده است و توسط تریدرهای فعال به کار گرفته میشود. اساسا، این امر مستلزم شناسایی و بهرهبرداری از کارمزد (اختلاف قیمت فروش و قیمت خرید) است که به دلیل عدم تعادل موقتی در عرضه و تقاضا، کمی گستردهتر یا باریکتر از حد معمول است.
اسکالپرها هیچگاه به دنبال استفاده از حرکات وسیع بازار یا معاملات حجم زیاد ندارند. در عوض، آنها به دنبال استفاده از حرکات کوچکی هستند که اغلب با حجم معاملات اندازهگیری شده اتفاق میافتند.
از آنجا که سطح سود هر معامله اندک است، اسکالپرها به دنبال بازارهای نسبتا نقدی هستند تا اینکه دفعات معاملات خود را افزایش دهند. بر خلاف معاملهگران نوسان ساز، اسکالپرها بازارهای آرام را که مستعد حرکت ناگهانی قیمت نیستند، ترجیح میدهند.
ابزارهای مهم تحلیل تکنیکال بازار سرمایه
تحلیلگران فنی بازار سرمایه همیشه برای تحلیل قیمت سهام از ابزارهای مختلف تحلیلی استفاده میکنند. ابزارهای مهم تحلیلی بازار شامل الگوهای نمودار، اندیکاتورها، اسیلاتورها، حجم معاملات، کانالها، نوسان بازار و الگوهای کندل یا شمع هستند.
تحلیل فاندمنتال یا بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی روشی برای اندازهگیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط است. تحلیلگران بنیادی هر آنچه را که میتواند به ارزش اوراق بهادار تاثیر بگذارد، از جمله عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصادی خرد مانند تاثیر مدیریت شرکت را مطالعه میکنند.
هدف نهایی این تحلیل رسیدن به عددی است که یک سرمایهگذار بتواند آن را با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کند تا ببیند اوراق بهادار کم ارزش هستند یا بیش از حد ارزشگذاری شدهاند.
این روش تجزیه و تحلیل سهام در مقابل تجزیه و تحلیل فنی یا تکنیکال در نظر گرفته میشود، که جهت قیمتها را از طریق تجزیه و تحلیل دادههای تاریخی بازار مانند قیمت و حجم پیشبینی میکند.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه فاندمنتال یا بنیادی وجود دارد این است که این کلمه میتواند هر چیزی را که مربوط به رفاه اقتصادی یک است را پوشش دهد.
عوامل اساسی مختلفی که در تحلیل فاندمنتال بررسی میشود را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: عوامل کمی و عوامل کیفی. معنای مالی این اصطلاحات با تعاریف استاندارد آنها تفاوت چندانی ندارد. در ادامه تعریف اصطلاحات کمی و کیفی از فرهنگ لغت آورده شده است:
کمی: مربوط به اطلاعاتی است که میتواند به تعداد و مقدار نشان داده شود.
کیفی: مربوط به اطلاعاتی است که ماهیت یا استاندارد دارند نه مقدار.
در این زمینه، مبانی کمی، همان اعداد هستند. آنها ویژگیهای قابل اندازهگیری را در بر میگیرند. به همین دلیل بزرگترین منبع دادههای کمی شامل درآمد، سود، دارایی و موارد دیگر است که قابل اندازهگیری هستند.
اصول كيفي هم مواردی هستند که قابل لمس نیستند. اینها ممکن است شامل بررسی کیفی نام تجاری شرکتهای منتشرکننده اوراق و غیره باشد.
نه تجزیه و تحلیل کیفی و نه کمی هیچ یک بر دیگری برتری ندارند. بسیاری از تحلیلگران هر دو معیار کمی و کیفی را با هم در نظر میگیرند.
استراتژی برای تحلیل فاندمنتال
چهار اصل اساسی وجود دارد که تحلیلگران همیشه در بررسی سهام در نظر میگیرند که همه کمی تا کیفی هستند. آنها عبارتند از:
مدل تجاری: شرکتی که قرار است اوراق خرید و فروش شود دقیقا چه کاری انجام میدهد؟ به دست آوردن داده برای پاسخ به این سوال به این آسانی که به نظر میرسد، نیست. مثلا اگر مدل تجاری شرکتی مبتنی بر فروش مرغ فستفود باشد، آیا درآمد خود را از این طریق به دست آورده است؟ یا فقط با ثبت شرکت هزینههای حق امتیاز و حق رای دادن را پرداخت میکند؟
مزیت رقابتی: موفقیت طولانی مدت یک شرکت که اوراقش خریداری میشود عمدتا به دلیل توانایی آن شرکت در حفظ یک مزیت رقابتی و حفظ آن است. مزیتهای قدرتمند رقابتی مانند نام تجاری کوکاکولا و سلطه مایکروسافت بر سیستم عامل رایانههای شخصی، ایجاد یک خندق در یک کسبوکار است که به آن اجازه میدهد رقبا را از خود دور نگه دارد و از رشد و سود برخوردار شود. وقتی یک شرکت میتواند به یک مزیت رقابتی دست یابد، سهامداران آن میتوانند برای دههها سود خوبی دریافت کنند.
مدیریت: برخی معتقدند که مدیریت مهمترین معیار سرمایهگذاری در اوراق یک شرکت است. این حرف منطقی است چون اگر رهبران یک شرکت نتوانند به درستی برنامه را اجرا کنند، حتی بهترین مدل تجاری نیز محکوم به فنا است.
اگرچه دیدار و ارزیابی واقعی مدیران برای سرمایهگذاران خرده بازار سرمایه کاری دشوار است اما میتوان برای ارزیابی مدیران به وبسایت شرکت مراجعه کرده و رزومه افراد برتر و اعضای هیئت مدیره را بررسی کرد و دید که عملکرد آنها در مشاغل قبلیشان چقدر خوب بود؟
حاکمیت شرکتی: حاکمیت شرکتی سیاستهای اعمال شده در یک سازمان را نشان میدهد که نشاندهنده روابط و مسئولیتهای بین مدیریت، مدیران و سهامداران است. این سیاستها همراه با قوانین و مقررات شرکت در اساسنامه شرکت و آییننامه آن تعریف و تعیین میشود.
همیشه به خاطر داشته باشید که شما میخواهید با خرید اوراق یک شرکت به نوعی با آن شرکت تجارت کنید. به ویژه توجه داشته باشید که آیا مدیریت به حقوق سهامداران و منافع سهامداران احترام میگذارد یا خیر. اطمینان حاصل کنید که ارتباطات آنها با سهامداران شفاف، واضح و قابل درک باشد.
در نظر گرفتن صنعت یک شرکت هم در کنار بررسی مشتری، سهم بازار شرکتها، رشد کل صنعت، رقابت، مقررات و چرخههای تجاری هم مهم هستند. از طرفی، یادگیری نحوه کار صنعت درک عمیقتری از سرمایه مالی یک شرکت به سرمایهگذار بازار سرمایه خواهد داد.
صورتهای مالی (مبانی کمی را باید در نظر گرفت):
صورتهای مالی واسطهای است که اطلاعات مربوط به عملکرد مالی یک شرکت را نشان میدهد. علاقهمندان به تحلیل بنیادی از اطلاعات کمی که از صورتهای مالی جمعآوری شده برای تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری استفاده میکنند.
سه صورت مهم مالی عبارتند از: صورت سود، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد.
ترازنامه
ترازنامه بیانگر سوابق داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان شرکت در یک زمان خاص است. ساختار مالی تجارت به روش زیر محاسبه میشود:
دارایی = بدهی + حقوق صاحبان سهام
داراییها منابعی را نشان میدهند که کسبوکار در یک بازه زمانی مشخص صاحب یا کنترل آنها است. این داراییها شامل مواردی مانند پول نقد، موجودی، ماشینآلات و ساختمانها است. طرف دیگر معادله، ارزش کل تامین مالی شرکت را برای به دست آوردن آن دارایی نشان میدهد.
تامین مالی در نتیجه بدهیها یا حقوق صاحبان سهام انجام میشود. بدهیها نشاندهنده بدهی است (که البته باید بازپرداخت شود)، در حالی که حقوق صاحبان سهام نشاندهنده ارزش کل پولی است که صاحبان آن در تجارت مشارکت کردهاند از جمله سود بازمانده، یعنی سود حاصل از سالهای گذشته.
صورت درآمد
در حالی که ترازنامه در بررسی یک کسبوکار از رویکرد لحظهای استفاده میکند، صورت سود و زیان عملکرد شرکت را در یک بازه زمانی مشخص اندازهگیری میکند. از نظر فنی، میتوان یک ترازنامه برای یک ماه یا حتی یک روز داشت، اما فقط گزارش شرکتهای سهامی و سالانه را مشاهده خواهید کرد.
در صورت سود و زیان اطلاعاتی در مورد درآمد، هزینهها و سود حاصل از فعالیتهای تجاری آن دوره ارائه شده است.
گزارش گردش پول نقد
صورت جریان های نقدی نشان دهنده سوابق ورود و خروج وجوه نقد یک کسب و کار طی یک دوره زمانی خاص است. به طور معمول ، صورت جریان های نقدی بر فعالیت های زیر مربوط به پول نقد متمرکز است:
وجوه حاصل از سرمایه گذاری (CFI): وجهی که برای سرمایه گذاری در داراییها و همچنین درآمد حاصل از فروش سایر مشاغل، تجهیزات یا داراییهای بلند مدت استفاده میشود.
وجه نقد از محل تامین مالی (CFF): وجه نقدی که از محل صدور و استقراض وجوه پرداخت یا دریافت میشود.
جریان نقدی عملیاتی (OCF): وجه نقد حاصل از عملیات روزمره کاری.
صورت گردش وجوه نقد از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا برای یک تجارت بسیار دشوار است که بتواند وضعیت وجه نقد خود را دستکاری کند. حسابداران میتوانند کارهای زیادی را برای دستکاری درآمد انجام دهند، اما جعل پول نقد در بانک کار سختی است. به همین دلیل، برخی از سرمایهگذاران از صورت جریان وجوه نقد به عنوان معیار محافظه کارانهتری برای عملکرد شرکت استفاده میکنند.
نتیجهگیری
نکته مهمی که سرمایهگذاران بعد از ورود به بازار سرمایه باید به آن دقت داشته باشند و در صورتی که میخواهند خودشان مدیریت سرمایهگذاریشان را به عهده بگیرند این است که برای آشنایی با انواع استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه زمان بگذارد تا در سرمایهگذاریش موفقتر عمل کند.
دو نوع مهم استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه شامل تحلیل تکنیکال و تحیلی فاندمنتال است که هر کدام به روشهای مختلفی میتوانند به تدوین استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه کمک کند.
سرمایهگذاران بازار سرمایه باید به خاطر داشته باشند که هیچ کدام از استراتژیهای معاملاتی در بازار سرمایه یعنی تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندمنتال بر دیگری ارجحیت ندارد بلکه ترکیب این دو استراتژی است که میتواند به کسب موفقیت در بازار معاملاتی موثر باشد.
بهترین استراتژیهای سرمایهگذاری برای ورود به دنیای ترید
بهترین نکته در مورد استراتژی های سرمایه گذاری این است که انعطاف پذیر هستند. اگر یک استراتژی را انتخاب کنید و متناسب با تحمل ریسک یا برنامه شما نباشد، مطمئناً می توانید تغییراتی در آن ایجاد کنید.
انجام چنین تغییراتی می تواند هزینه بر باشد. هر خرید هزینه ای دارد. مهمتر از همه، فروش دارایی می تواند سود سرمایه تحقق یافته ایجاد کند. این سودها مشمول مالیات و بنابراین گران هستند.در ادامه این مقاله، ما به چهار استراتژی مشترک که برای اکثر سرمایه گذاران متناسب است نگاهی می اندازیم.
اولین گام: بررسی تحمل ریسک خود
با صرف وقت و شناخت خصوصیات هر یک از استراتژی ها، راحتتر می توانید تصمیم بگیرید کدام استراتژی معاملاتی بدون نیاز به تحمل هزینه تغییر دوره، در دراز مدت برای شما مناسب تر خواهد بود. قبل از شروع تحقیق درباره استراتژی سرمایه گذاری خود، مهم است که برخی از اطلاعات اولیه را در مورد وضعیت مالی خود جمع آوری کنید. این سؤالات کلیدی را از خود بپرسید:
- وضعیت مالی فعلی شما چگونه است؟
- هزینه زندگی شما شامل هزینه های ماهانه و بدهی ها چقدر است؟
- چقدر می توانید سرمایه گذاری کنید، چه در ابتدا و چه به صورت مداوم؟
اگر چه برای شروع کار به پول زیادی احتیاج ندارید، اما اگر برای این کار پولی کنار نگذاشته اید، وارد معامله نشوید (با پولی که به آن احتیاج ندارید وارد بازار شوید). اگر بدهی و یا تعهدات زیادی دارید، قبل از شروع به کنار گذاشتن پول، تأثیر سرمایه گذاری را بر وضعیت مالی خود را درنظر بگیرید. هر کس نیازهای مختلفی دارد، بنابراین باید تعیین کنید که هدف شما چیست.
- آیا قصد پس انداز بازنشستگی را دارید؟
- آیا به دنبال خریدهای بزرگی مانند خانه یا ماشین یا ازدواج در آینده هستید؟
- یا برای پس انداز تحصیل و فرزندانتان پس انداز می کنید؟
دانستن این موارد به شما کمک می کند تا استراتژی مورد نظر خود را راحتتر انتخاب کنید. بنابراین، باید بدانید که تحمل ریسک شما چقدر است. میزان تحمل ریسک به طور معمول توسط چندین عامل اصلی شامل سن، درآمد و مدت زمان بازنشستگی تعیین می شود.
از نظر فنی، هر چه جوانتر باشید، می توانید ریسک بیشتری انجام دهید. ریسک بیشتر به معنای بازده بالاتر است، در حالی که ریسک کمتر به معنای آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری این است که سود دهی به سرعت تحقق نمی یابد.
اما به خاطر داشته باشید، سرمایه گذاری های پر ریسک همچنین به معنای پتانسیل بیشتر برای ضرر نیز هستند. در آخر، اصول را یاد بگیرید. بهتر است که یک درک کلی از آنچه در آن وارد می شوید داشته باشید و سرمایه گذاری کورکورانه نکنید. در ادامه در مورد برخی از استراتژی های کلیدی اطلاعاتی ارائه خواهیم کرد.
سرمایهگذاری ارزشی
سرمایه گذاران ارزشی به دنبال خرید با قیمت کمتر از مقدار واقعی ارزش کالا هستند. آنها به دنبال سهام یا دارایی هستند که به عقیده آنها کم ارزش است. آنها به دنبال سهام هایی با قیمت هایی هستند که معتقدند ارزش ذاتی سهام را کاملاً منعکس نمی کنند. سرمایه گذاری ارزشی، تا حدودی بر این عقیده است که مقداری عدم عقلانیت در بازار وجود دارد. این غیر منطقی بودن بازار، فرصتهایی را برای خرید سهام با قیمت ارزان و کسب درآمد از آن فراهم میکند.
سرمایه گذاران ارزشی در میان حجم داده های مالی به جستجو بپردازند. هزاران صندوق سرمایه گذاری ارزشی به سرمایه گذاران این فرصت را می دهند که سبد سهامی با سهام های با ارزش پایین داشته باشند. به عنوان مثال، شاخص ارزشی راسل 1000 یک معیار محبوب برای سرمایه گذاران ارزشی است و چندین صندوق از این شاخص تقلید می کنند.
همانطور که در بالا گفته شد، سرمایه گذاران می توانند استراتژی ها را در هر زمان تغییر دهند اما انجام این کار به ویژه به عنوان یک سرمایه گذار ارزشی می تواند پرهزینه باشد. با وجود این، بسیاری از سرمایه گذاران پس از چند سال عملکرد ضعیف، استراتژی خود را تغییر می دهند.
- در سال 2014، جیسون زویگ، خبرنگار وال استریت ژورنال، توضیح داد:
“در طول این دهه، صندوق های سرمایه گذاری ارزشی در سهام بزرگ به طور متوسط سالانه 6.7 درصد بازدهی داشته اند. اما سرمایه گذار معمولی (غیر ارزش) در این صندوق ها سالانه فقط 5.5 درصد درآمد کسب می کند. “
چرا این اتفاق افتاد؟
به دلیل اینکه سرمایه گذاران زیادی تصمیم گرفتند پول خود را بیرون بکشند. نکته مهم اینجاست که برای اینکه سرمایه گذاری ارزش بازدهی داشته باشد، باید سرمایه گذاری طولانی مدت انجام دهید.
“اگر یک سرمایه گذار ارزش واقعی هستید، نیازی به کسی ندارید تا متقاعدتان کند که باید برای طولانی مدت در این عرصه بمانید زیرا این استراتژی به این ایده طراحی شده است که شخص یک (کسبوکار) و نه یک سهام را خریداری می کند.”
این بدان معناست که سرمایه گذار باید تصویر بزرگ، و نه عملکردهای موقتی را در نظر بگیرد. مردم غالباً از سرمایه گذار افسانه ای وارن بافت به عنوان مظهر یک سرمایه گذار ارزشی یاد می کنند. او همه تحقیقات لازم را بعضی اوقات چندین سال انجام میداد. اما وقتی کار خود را آغاز می کرد، به مدت طولانی متعهد می ماند و تا پایان راه ادامه می داد.
وقتی او سرمایه گذاری قابل توجهی در صنعت هواپیمایی انجام داد، توضیح داد که خطوط هوایی “قرن اول بدی داشته است”. سپس گفت،” من امیدوارم، آنها این قرن را پشت سر گذاشته اند.” این تفکر نمونه ای از رویکرد سرمایه گذاری ارزشی است. انتخاب ها براساس چندین دهه روند و با ده ها سال عملکرد آینده در ذهن انجام می شوند.
ابزارهای سرمایه گذاری ارزشی
برای کسانی که وقت کافی برای انجام تحقیقات جامع ندارند، نسبت قیمت به سود هر سهم (P / E) به ابزار اصلی شناسایی سریع سهام کم ارزش یا ارزان تبدیل شده است. سرمایه گذاران ارزشی به دنبال شرکت هایی با نسبت P / E پایین هستند. در حالی که استفاده از نسبت P / E شروع خوبی است، اما برخی از کارشناسان هشدار می دهند که این اندازه گیری به تنهایی برای عملی کردن استراتژی کافی نیست.
تحقیقات منتشر شده در ژورنال تحلیلگران مالی مشخص کردند که “استراتژی های کمی برای سرمایه گذاری مبتنی بر چنین نسبتهایی جایگزین مناسبی برای استراتژی های سرمایه گذاری ارزشی که از یک رویکرد جامع در شناسایی اوراق بهادار با ارزش پایین استفاده می کنند، نیستند”.
علت این امر، طبق نظر کارشناسان، این است که اغلب سرمایه گذاران با نسبت P/E پایین سهامها که براساس ارقام حسابداری موقتی هستند، فریب می خورند. هنگامی که درآمد واقعی گزارش می شود (نه تنها به مقدار پیش بینی شده نخواهد رسید)، بلکه اغلب پایین تر هستند.
این موجب “بازگشت به میانگین” می شود. نسبت P / E بالا می رود و ارزش سرمایه گذاری ارزشی شما از بین می رود. حال این سوال مطرح میشود که اگر استفاده از نسبت P / E به تنهایی کافی نیست، سرمایه گذار برای یافتن سهام با ارزش واقعی چه کاری باید انجام دهد؟
سرمایه گذاری مبتنی بر رشد
سرمایه گذاران مبتنی بر آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری رشد به جای اینکه به دنبال معاملات کم هزینه بگردند، سرمایه گذاریهایی را می خواهند که در ارتباط با درآمد آینده سهام، پتانسیل صعودی قوی را ارائه دهند. می توان گفت که یک سرمایه گذار رشد اغلب به دنبال “حرکت بزرگ بعدی” است و این ترجیحا شامل ارزیابی سلامت فعلی سهام و همچنین پتانسیل رشد آن می شود.
یک سرمایه گذار رشد، چشم انداز صنعتی را که سهام در آن پیشرفت می کند، در نظر می گیرد. به عنوان مثال، می توانید قبل از سرمایه گذاری در تسلا، چشم انداز پیشرفت وسایل نقلیه الکتریکی را مورد بررسی قرار دهید. باید شواهدی از تقاضای گسترده و قوی برای خدمات یا محصولات این شرکت وجود داشته باشد.
سرمایه گذاران می توانند با نگاهی به تاریخچه اخیر یک شرکت به این سؤال پاسخ دهند. به عبارت ساده تر:
“سهام رشدی باید همواره در حال رشد باشد”
شرکت باید دارای یک روند مداوم درآمد و بازدهی قوی باشد که نشان دهنده ظرفیت تحقق انتظارات رشد است. یکی از موانع سرمایه گذاری رشدی، عدم سوددهی سهام است. اگر شرکتی در مرحله رشد باشد، اغلب برای ادامه توسعه خود به سرمایه نیاز دارد. این موجب می شود سرمایه چندانی برای پرداخت سود سهام باقی نماند. علاوه بر این، با رشد سریعتر درآمد، ارزشگذاری های بالاتری انجام می شود که برای اکثر سرمایه گذاران به معنای ریسک بیشتر است.
نحوه عملکرد سرمایه گذاری رشدی
همانطور که تحقیقات فوق نشان می دهد، سرمایه گذاری ارزشی در دراز مدت پتانسیل بازدهی بیشتری نسبت به سرمایه گذاری رشدی دارد. این یافته ها به این معنی نیستند که یک سرمایه گذار رشدی نمی تواند از این استراتژی سود ببرد، بلکه این بدان معناست که استراتژی رشد معمولاً سطح بازدهی سرمایه گذاری ارزشی را ندارد.
اما طبق یک مطالعه از دانشکده بازرگانی استرن دانشگاه نیویورک، “با وجودی که سرمایه گذاری رشدی عملکرد ضعیف تری نسبت به سرمایه گذاری ارزشی دارد، بخصوص در دوره های طولانی مدت، دوره های فرعی کوتاهی نیز وجود دارد که عملکرد سرمایه گذاری رشدی از ارزشی پیشی می گیرد”.
جالب است بدانید، برای تعیین دوره هایی که استراتژی رشد پتانسیل بازدهی بالایی دارد باید به بررسی تولید ناخالص داخلی (GDP) بپردازید. بین سالهای 2000 تا 2015، استراتژی رشد در هفت سال (2007-2009، 2011 و 2013-2015) از استراتژی ارزشی پیشی گرفت. در طی مدت پنج سال، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی زیر 2 درصد بود. در همین حال، استراتژی ارزشی در نه سال در بازار غالب بود و در هفت سال آن، تولید ناخالص داخلی بالاتر از 2 درصد بود. بنابراین، به نظر می رسد که استراتژی رشد در دوره های کاهش تولید ناخالص داخلی موفق تر باشد.
برخی منتقدان سبک سرمایه گذاری رشدی هشدار می دهند که “رشد به هر قیمتی” می تواند رویکرد خطرناکی باشد. چنین محرکی باعث ایجاد حباب فناوری شد که میلیون ها پرتفوی را از بین برد. بر طبق گزارشات مجله Investor’s Guide 2018 Money در یک دهه گذشته، بازدهی سهام های رشدی 159 درصدی و بازدهی سهام های ارزشی 89 درصد بوده است.
متغیرهای سرمایه گذاری رشدی
در حالی که معیارهای قطعی مشخصی برای هدایت استراتژی رشد وجود ندارد، چند عامل وجود دارد که یک سرمایه گذار باید در نظر بگیرد. به عنوان مثال، تحقیقات مریل لینچ نشان داد كه سهام رشدی در دوره هایی كه نرخ بهره را كاهش می دهند، عملكرد بهتری دارند. این نکته را باید در نظر داشته باشید که در اولین نشانه رکود در اقتصاد، سهام رشدی اغلب مواردی هستند که ضربه می خورند. سرمایه گذاران رشدی باید قدرت مدیریت تیم اجرایی یک شرکت را با دقت بررسی کنند.
دستیابی به رشد یکی از دشوارترین چالش های یک شرکت است. سرمایه گذاران باید بررسی کنند که تیم چگونه عمل می کند و از چه ابزارهایی برای رشد بهره می برد. اگر پیشرفت شرکت مرهون بدهی های هنگفت باشد، این رشد ارزش خاصی ندارد. سرمایه گذاران همچنین باید محیط رقابتی را نیز مورد ارزیابی قرار دهند. یک شرکت ممکن است رشد بالایی داشته باشد، اما اگر محصول اصلی آن به راحتی تکثیر شود ، چشم انداز بلند مدت مبهم خواهد بود.
سرمایه گذاری امواج (موج سواری)
سرمایه گذاران امواج بر روی امواج سوار می شوند. آنها معتقدند برنده ها برنده هستند و بازنده ها بازنده هستند. آنها به دنبال خرید سهام هایی هستند که روند صعودی را تجربه می کنند. از آنجا که آنها معتقدند که بازندگان بازنده می شوند، ممکن است تصمیم بگیرند که آن اوراق بهادار را بصورت استقراضی بفروشند. اما فروش استقراضی (short-selling) روشی بسیار پرریسک است.
سرمایه گذاران امواج را همانند تحلیلگران تکنیکال درنظر بگیرید. این بدان معناست که آنها از یک رویکرد داده محور برای معامله استفاده می کنند و برای هدایت تصمیمات خرید خود به دنبال الگویی در قیمت سهام هستند. سرمایه گذاران امواج بالعکس با فرضیه بازار کارآمد (EMH) عمل می کنند. در این فرضیه آمده است که قیمت دارایی کاملاً منعکس کننده تمام اطلاعات موجود در اختیار عموم است. باور داشتن این بیانیه دشوار است و استراتژی امواج به دنبال سرمایه گذاری بر سهام های کم ارزشگذاری شده یا با قیمت بالا ارزشگذاری شده است.
آیا این استراتژی کاربردی است؟
مانند بسیاری از سبک های سرمایه گذاری دیگر، جواب پیچیده است. بیایید نگاه دقیق تری بیندازیم. راب آرنوت، رئیس و بنیانگذار شرکت های پژوهشی این سوال را بررسی کرده و دریافته است که هیچ صندوق ایالات متحده با” استراتژی مواج “، از بدو تأسیس، از معیار خالص کارمزد ها و هزینه های آنها بهتر عمل نکرده است.”
جالب اینجاست که تحقیقات آرنوت همچنین بر روی یک پرتفوی شبیه سازی شده ای که یک استراتژی امواج را دنبال می کند، نشان داده است که در واقع “در بیشتر دوره های زمانی و به اکثر کلاس های دارایی ارزش قابل توجهی را افزوده است”. با این حال، هنگامی که در یک سناریو در دنیای واقعی استفاده می شود، نتایج ضعیف هستند. اما چرا؟ پاسخ ساده است، هزینههای معاملات.
تمامی این خرید و فروشها باعث افزایش هزینه های کارگزاری و کمیسیون می شود. معامله گرانی که به استراتژی امواج پایبند هستند، باید همیشه راهکار جایگزین داشته و در همه زمان ها آماده خرید و فروش باشند. سود آنها در طی آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری ماهها و نه سالها بدست می آید.
این برخلاف راهبردهای ساده خرید و نگهداری است که از رویکرد تنظیم کردن و سپس فراموش کردن استفاده می کند. برای افرادی که نمی توانند بطور روزانه بازار را دنبال کنند، صندوق های داد و ستد مبادله ای به سبک امواج (ETF) وجود دارد. این صندوقها امکان دسترسی سرمایه گذار به سبد سهام هایی با مشخصه های امواج را فراهم میکند.
تقاضا برای سرمایه گذاری امواج
با وجود برخی کاستی ها، استراتژی امواج جذابیت های خود را دارد. به عنوان مثال در نظر بگیرید که “شاخص جهانی” Momentum MSCI طی دو دهه گذشته به طور متوسط 3/7 درصد سود سالانه داشته است.” احتمالاً این بازده هزینه های معاملاتی و مدت زمان لازم برای اجرای آن را به حساب نیاورده است.
تحقیقات اخیر نشان می دهد که استفاده از این استراتژی بدون نیاز به معامله و تحقیقات تمام وقت امکان پذیر است. با استفاده از داده های ایالات متحده از بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE) بین سالهای 1991 و 2010، یک مطالعه در سال 2015 نشان داد که یک استراتژی ساده امواج حتی بعد از احتساب هزینه های معامله، عملکرد بهتری نسبت به معیار داشته است. علاوه بر این، سرمایه گذاری حداقل 5،000 دلار برای تحقق این بازدهی کافی بود. با این وجود، دانشمندان تشخیص دادند كه “دامنه معاملات مطلوب امواج از دوسال تا ماهانه” متغیر است- یک سرعت شگفت انگیز و منطقی.
چه زمانی از میانگین کم کردن به عنوان استراتژی سرمایه گذاری استفاده کنیم؟
به عنوان یک استراتژی سرمایهگذاری، میانگین کم کردن شامل سرمایهگذاری بیشتر روی یک دارایی است که پس از سرمایهگذاری اصلی، قیمت آن دارایی کاهش چشم گیری داشته باشد. اگرچه این میتواند متوسط قیمت خرید آن دارایی را کاهش دهد که منجر به بازدهی (درآمد) چشم گیری خواهد شد. از طرفی این کار ممکن است منجر به این شود که سرمایه گذار سهم بیشتری از سرمایه خود را در یک معامله از دست بدهد. به همین دلیل اختلاف نظر زیادی بین سرمایه گذاران و تریدرها درباره منطق استفاده از میانگین کم کردن وجود دارد.
طرفداران روش میانگین کم کردن آنرا به عنوان یک رویکرد مقرون به صرفه برای کسب ثروت میدانند. این روش اغلب توسط معامله گران بلندمدت و کسانیکه خلاف جهت روند غالب بازار معامله میکنند، پذیرفته میشود.
مثالی برای روش میانگین کم کردن
برای مثال، فرض کنید که یک سرمایه گذار بلندمدت، هولدر بیت کوین است و معتقد است که چشم انداز این ارز دیجیتال مثبت است. این سرمایه گذار ممکن است تمایل داشته باشد که کاهش شدید قیمت رمز ارز را به عنوان یک فرصت خرید در نظر بگیرد، در حالیکه که احتمالا سایر سرمایه گذاران نسبت به چشم انداز بلندمدت این سهم بدبین هستند (یک دیدگاه مخالف).
سرمایه گذاری که استراتژی میانگین کم کردن را اتخاذ کرده است، ممکن است تصمیمش را اینگونه توجیه کند که کاهش قیمت یک دارایی معادل تخفیف برای قیمت آن سهم نسبت به قیمت ذاتی یا بنیادیاش است.
برعکس، سرمایه گذاران و تریدرها با افقهای سرمایه گذاری کوتاهمدت، احتمالا کاهش قیمت یک دارایی را نشان از عملکرد آینده سهم تلقی کنند. این سرمایه گذاران معمولا در خلاف جهت روند معامله میکنند و احتمالا برای توجیه دلیل سرمایه گذاری خود به ابزارهای تکنیکال متوسل میشوند.
با توجه به مثال فوق، یک تریدر با افق کوتاه مدت که در ابتدا بیت کوین را در قیمت ۵۰۰۰ دلار خریده است، ممکن است حد ضرر خود را روی ۴۵۰۰ دلار قرار داده باشد. اگر قیمت بیت کوین زیر ۴۵۰۰ دلار معامله شود، این سرمایه گذار با ضرر از پوزیشن خرید خارج خواهد شد.
مزایای میانگین کم کردن
مزیت اصلی میانگین کم کردن این است که سرمایه گذار میتواند میانگین قیمت هولد کردن رمز ارز خود را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. با فرض بازگشت روند قیمت، این روش نقطه سر به سری (نقطه خروج از بازار بدون سود و زیان) بهتر و سود دلاری بیشتری را تضمین میکند (نسبت به حالتی که از روش میانگین کم کردن استفاده نشود).
برای مثال یک دارایی فرضی را در نظر بگیرید که قیمت آن ۵۰ دلار است. فردی در این قیمت، تعداد ۱۰۰ عدد از این دارایی را خرید کرده است. سرمایه گذار میتواند از طریق خرید ۱۰۰ سهم اضافی در قیمت ۴۰ دلار (علاوه بر ۱۰۰ سهمی که در قیمت ۵۰ دلار خریه بود)، نقطه سر به سر را به ۴۵ دلار کاهش دهد:
دلار ۵۰۰– = دلار (۵۰ – ۴۵) × سهم ۱۰۰
دلار ۵۰۰ = دلار (۴۰ – ۴۵) × سهم ۱۰۰
دلار ۰ = دلار (۵۰۰–) + دلار ۵۰۰
اگر قیمت دارایی فوق در ۶ ماه بعدی در قیمت ۴۹ دلار معامله شود، سرمایه گذار حالا سود بالقوه ۸۰۰ دلاری را بدست خواهد آورد (علیرغم اینکه سهام هنوز در قیمت زیر نقطه ورود یعنی ۵۰ دلار معامله میشود).
دلار ۱۰۰– = دلار (۵۰ – ۴۹) × سهم ۱۰۰
دلار ۹۹۰ = دلار (۴۰ – ۴۹) × سهم ۱۰۰
دلار ۸۰۰ = دلار (۱۰۰–) + دلار ۹۰۰
اگر قیمت این دارایی به رشد خود ادامه داده و به ۵۵ دلار برسد، سود بالقوه ۲،۰۰۰ دلار خواهد بود. با میانگین کم کردن، سرمایه گذار در واقع از این موقعیت سرمایه گذاری دو بار استفاده کرده است:
دلار ۵۰۰ = دلار (۵۰ – ۵۵) × سهم ۱۰۰
دلار ۱۵۰۰ = دلار (۴۰ – ۵۵) × سهم ۱۰۰
دلار ۲۰۰۰ = دلار ۱۵۰۰ + دلار ۵۰۰
وقتی قیمت دارایی فوق به ۴۰ دلار ریزش میکرد، اگر این سرمایه گذار از میانگین کم کردن استفاده نکرده بود، ، سود بالقوه پوزیشن فقط ۵۰۰ دلار بود.
معایب میانگین کم کردن
میانگین کم کردن وقتی موثر است که روند قیمتی در نهایت بازگردد؛ چراکه بر بزرگنمایی سود تاثیر دارد. به هر حال، اگر قیمت دارایی به نزول خود ادامه دهد، باعث افزایش ضرر خواهد شد. در مواردی که سهام همچنان به روند نزولی خود ادامه میدهد، یک سرمایه گذار ممکن است از تصمیم خود برای میانگین کم کردن به جای خروج از پوزیشن، منصرف شود.
بنابراین، برای سرمایه گذاران مهم است که به درستی ریسک میانگین کم کردن روی رمز ارزها را برآورد کنند. با این وجود، گفتن این حقیقت از انجام آن سختتر است و حتی برآورد این ریسک حین ریزش بازار و روند نزولی مشکلتر است. برای مثال، همزمان با بحران مالی سال ۲۰۰۸، سهامهایی مانند Fannie Mae، Freddie Mac، AIG و Lehman Brothers، در طی چند ماه، بیشتر حجم بازار خود را از دست دادند. این میتواند حتی برای سرمایه گذاران مجرب سخت باشد که ریسک این سهام را قبل از ریزش آنها، به صورت دقیق برآورد کنند.
یکی دیگر از معایب اصلی میانگین کم کردن این است که ممکن است منجر به وزندهی بیشتر سهم یک دارایی در سبد سرمایه گذاری شما شود.
برای مثال، حالتی را تصور کنید که در اوایل سال ۲۰۰۸ یک سرمایه گذار ۲۵ درصد سبد خود را به سهام بانکهای آمریکا اختصاص داده باشد. اگر سرمایه گذار پس از کاهش چشم گیر سهام بانکها در آن سال، از روش میانگین کم کردن استفاده کرده بود، این سهمها ممکن بود ۳۵ درصد از کل سبد دارایی آن سرمایه گذار را شامل میشد. این نسبت نشان دهنده درجه بیشتری از آسیب پذیری نسبت به آن چیزی بود که سرمایه گذار انتظار داشت.
نکاتی برای استفاده از میانگین کم کردن
بسیاری از سرمایه گذاران خبره در جهان، از جمله وارن بافت، با موفقیت از روش میانگین کم کردن استفاده کردهاند. روش میانگین کم کردن میتواند روشی کارا باشد، در صورتی که نکات زیر مد نظر قرار گرفته شوند.
روش میانگین کم کردن را برای داراییها و سهامهای ممتاز بکار ببرید
میانگین کم کردن میتواند به صورت انتخابی برای سهامهای خاصی استفاده شود، نه اینکه به عنوان یک استراتژی جذاب برای هر سهامی در سبد سهام اعمال شود. روش میانگین کم کردن بهتر است برای سهام شرکتهایی که از نظر اقتصادی ممتازاند و ریسک ورشکستگیشان کم است، استفاده شود. برای سهامهای بلو چیپ (سهامهای ممتاز) معیارهای مشخصی صدق میکند، مانند سابقه طولانی مدت، مزیت رقابتی قوی، بدهیهای بسیار کم یا فاقد بدهی، کسب و کار پایدار، جریان نقدینگی ثابت و مدیریت صحیح. شرکتهایی که این معیارها را در نظر گرفتهاند، میتوانند برای میانگین کم کردن گزینه مناسبی باشند.
وضعیت بنیادی شرکت را مد نظر قرار دهید
قبل از استفاده از میانگین کم کردن، اصول بنیادی شرکت باید کاملا برآورد شود. سرمایه گذار باید اطمینان حاصل کند که آیا ریزش قابل توجه قیمت سهام موقتی است یا نشانهای از مشکل جدی برای سهام است. حداقل این موارد باید مورد ارزیابی قرار گیرند: مزیت رقابتی شرکت، چشم انداز درآمد بلندمدت، پایداری کسب و کار و ساختار سرمایه.
زمانبندی را فراموش نکنید
این استراتژی ممکن است محدود به زمانهای خاصی باشد؛ به ویژه برای مواقعی که میزان ترس و وحشت فاحشی در بازار وجود دارد. به عنوان مثال، در تابستان سال ۲۰۰۲، برخی از سهامهای شرکتهای بزرگ فناوری در قیمتهای پایینتر معامله میشدند. در حالیکه سهام بانکهای آمریکا و بانکهای بینالمللی، در نیمه دوم سال ۲۰۰۸، به فروش میرسیدند. راه حل، قضاوت محتاطانه در انتخاب سهمهایی است که موقعیت بهتری در مقابل نوسانات دارند.
سخن پایانی
میانگین کم آموزش استراتژیهای سرمایهگذاری کردن یک استراتژی سرمایه گذاری مناسب برای سهام، صندوقهای سرمایه گذاری و صندوقهای قابل معامله در بورس است. با این حال، سرمایه گذاران باید در تصمیم گیری برای اینکه در چه سناریویی از میانگین کم کردن استفاده کنند، محتاط باشند. این استراتژی بیشتر مناسب سهامهای ممتازی است که وضعیت بنیادی خوبی داشته باشند. استفاده از این روش در مورد بیت کوین و اتریوم و سایر داراییهای دیجیتال که بنیاد قوی تری دارند نیز مورد استفاده قرار میگیرد.